کاریزمای آلمـانی

 

 

انتخابات 26 سپتامبر 2021 (4 مهرماه 1400) پایان خودخواسته 16 سال صدارت پرقدرت آنگلا دوروتی کاسنر، یا آنطور که دنیا می شناسد، انگلا مرکل را رقم زد.

کارنامه 16 ساله مرکل نیز مانند همه سیاستمداران، مشحون از پیروزی ها و دستاوردها و برخی شکستها و ناکامی هاست، ولی موضوعی که اکثر قریب به اتفاق منتقدان و هواداران مرکل در آن اشتراک نظر دارند، تاثیر شخصیت فردی وی در توزیع دستاورد ها و عبور از بحرانهاست، و این موضوع در آلمان که سرزمین تصمیم گیری های منطقی و اعمال اصولی است، بسیار جلوه گر است.

آلمانی ها، چه در صنعت و چه در سیاست، اصولاً به بیان و تبلیغ نام افراد و عملکرد آنها - آنچنان که در فرهنگ آنگلوساکسونی رایج است - عادت ندارند و نتیجه عمل جمعی را مبنای سنجش و نقد قرار میدهند تا آنجا که رویکرد جدید و فردمحور " پرسنال برندینگ" در میان آلمانی ها بخصوص نسل میانه این کشور، پایه و مایه و خواهان ندارد و اگر فردی نیز بطور ویژه ای مشخص میشود بن مایه ای غنی از جمعگرایی و همکاری عمومی دارد و جالب اینکه افراد متشخص آلمانی در زمینه های گوناگون - بخصوص اقتصاد و سیاست - توسط خارجیان به جهان معرفی میشوند و آلمانی ها اصراری به جهانگیری نام خود ندارند و پرواضح است که این موضوع از سر بی تفاوتی نیست بلکه ارتقاء نام آلمان و آلمانی - بعنوان نتیجه عمل جمع - دستاوردی بی قیمت و چتری است که تمام افراد این ملت را زیر سایه خود می گیرد.

مرکل نیز با توجه به محل رشد و تربیت خود با همین رویکرد افتاده حال، قدم به دنیای سیاست گذاشت ولی تبدیل به فردی کاریزماتیک شد.

آنچه که در اینجا افتاده حالی" مرکل توصیف شده، نه از سر نسبت دادن روحیات درویشی به مرکل و نه کمرویی و خجالتی وصف کردن اوست بلکه سه عنصر، در ساخته و پرداخته شدن شخصیت سیاسی وی در مسیری کاریزماتیک توامان به تاثیرگذاری پرداختند:

1- فرهنگ آلمانی جمع گرا و ترغیب آلمانی ها به الویت دادن به کار جمعی و دستاورد تیمی از اوان کودکی.

2- جغرافیای تربیتی و رشد وی در آلمان شرقی و تحت تربیت سخت کمونیستی که تاثیری دو چندان در وی داشت، چراکه اگر در آلمان آزاد یا آلمان غربی، جمع و جمع گرایی اولویت داشت، فرد و شخصیت فردی سرکوب نمیشد بلکه در تربیت خواسته های فردی نیز کوشش بسیار مصروف میگشت با این رویکرد که افراد و شهروندان آلمانی در عین توجه به رشد خود، با آگاهی و رغبت، دستاوردهای خود را در خدمت عموم جامعه قرارداده و در فعالیت های خود رضایت جمع را در نظر داشته باشند (همانگونه که صنایع آلمان، همواره شاهدی براین مدعا بوده است) ولی در حکومت کمونیستی و آموزه های آن، شخصیت فردی علی الاصول جایی نداشت و همه افراد به یکسان پرولتر خوانده میشدند و وظیفه ی پرولتری ایجاب میکرد که بدون در نظر گرفتن نیازها و رشد و انگیزه های خود، به جمعی که نه جامعه ملی که جامعه ایدئولوژیک کمونیستی خوانده میشد خدمت کنند.

3- زمان ورود مرکل به دنیای سیاست. مرکل در سال 1990 و در 36 سالگی وارد فعالیت های سیاسی شد که در سنت سیاسی اروپا، سن کمی نیست. مرکل در بدو ورود به مدرسه شاهد ایجاد دیوار برلین بود و پایان تحصیلات دانشگاهیش نیز مقارن با برچیده شدن این دیوار، درنتیجه مرکل، هم تحت تاثیر تحصیلات دانشگاهی خود به روند تفکری تحلیلی و غیر احساسی دست یافته بود و هم تقسیم و اتحاد وطنش را به چشم خود دیده بود، بنابراین طبیعی بود که با صبر و حوصله و سنجش اوضاع وارد دنیای سیاست شود.

گام های اولیه مرکل در دنیای سیاست، بعنوان یک تازه کار، به همراهی با حزبی نوبنیاد و تازه کار در مقام سخنگوی حزب گذشت و پس از یک ارتقاء نسبی، مرکل که زمینه را برای فعالیت های خود تنگ میدید با محاسبه ای دقیق، به غرب آلمان رفت و به حزب دموکرات مسیحی پیوست. 

مهارت مرکل در حزب جدیدش سه جنبه اساسی داشت:

اول اینکه، بعنوان یک کارآموز سیاسی ارتقاءِ مقام یافته بعنوان یکی ازاعضای دایره معاونینِ نخستین دولت آزاد در شرق آلمان، هوش و ذکاوتی از خود نشان داد که بلافاصله به عضویت حزبی با نزدیک به نیم قرن سابقه پذیرفته شد.

دیگر اینکه بعنوان فردی پرورش یافته در سیستم کمونیستی، بدون توجه به احتمال بدبینی اعضای حزب جدید به تمایلات و دیدگاه هایش، با اعتماد بنفس کامل بِسَمت عضویت در حزبی استخوان دار رفت که واژه مسیحی را نیز - هرچند شاید نمادین - در نام خود یدک می کشید.

و دست آخر اینکه بعنوان فردی فرهیخته، گزیده گویی و دوری از هیجان را پیشه خود کرد (خصلتی که برای سیاسیون تازه کار آنچنان غیرطبیعی نیست).

مرکل، در حزب جدید مهارت و شخصیت قوی خود را بکار گرفت و از یک طرف نشان داد که هیچگاه کمونیستی مومن و حتی نیم بند نبوده، و از طرف دیگر نیز علاقه ای به شناخته شدن بعنوان یک مسیحی معتقد کلیسارو که در همه عمر از اعتقادات و عباداتش محروم مانده باشد، ندارد! بنابراین بعنوان فردی عملگرا مورد تایید هم حزبی هایش قرار گرفت. در جنبه ای دیگر از نمایش مهارت و پختگی، مرکل نشان داد که با انتخاب موضوعاتی مشخص و تمرکز برآنها، نظراتی چنان کارشناسانه ارائه میکند که نادیده گرفتنشان ممکن نیست. این دو جنبه شخصیتی و عملی آنگلا مرکل جوان بسیار زود در چشم سیاستمدار تیزبین و رهبر قدرتمند حزب یعنی هلموت کهل جلوه کرد و تنها یکسال پس از ورود به حزب، در 37 سالگی به وزارت امور زنان و جوانان رسید و پس از چهارسال تلاش و تامین رضایت مخاطبان، هم حزبی ها و مجلس سخت گیر آلمان، با پرشی بلند به وزارت محیط زیست رسید و چالش هزینه - فایده انرژی هسته ای و تصمیم بر محدود کردن یا گسترش آن و حفظ و ارتقاء امنیت زیستی آلمانی ها در کنار استفاده از انرژی هسته ای بر دوشش گذاشته شد. مرکل در این سمت در ابتدای کار متوجه شد که تنها تکیه بر بیان فصیح و کارآیی عملی و علمی کافی نیست و بزرگترین مانع خود را شناخت: حزب سبزها. حزبی ایرادگیر و پوپولیست که  آماده بود تا در هر لحظه، هر حرکتی را تبدیل به بحرانی شخصی برای وزیر و بحرانی سیاسی برای حزب مخالف نماید. این چالش های چندگانه ایده آلیسم مرکل را صیقل داد و از ایده آلیسم شخصی به ایده آلیسم سیاسی تبدیل کرد. مَنشی که مرکل در تمام عمر سیاسی خویش به آن وفادار ماند.

پس از چهارسال چالش زیست محیطیِ موفق، مرکل مزد تلاش های خود را گرفت و با تایید همکارانش برقدرت رهبری خود، به نفر دوم حزب یعنی دبیرکل تبدیل گشت. هنوز یکسال از کسب کرسی جدید نگذشته بود که حرف و حدیثهای مالی رهبران حزب و رسوایی ناشی از آن، موجب جوشش خشمناک ایده آلیسم مرکل شد و با پشت کردن به رهبری حزب، در آستانه ترک حزب قرار گرفت که با برکناری شویبله وزیر کشور سابق و رییس حزب، و به خواسته مجمع حزب و هواداران به رهبری حزب رسید و با نشان دادن مشت آهنین برای پاکسازی حزب از رسوایی های اینچنینی، مرشد و حامی خود، هلموت کهل را نیز بی نصیب نگذاشت! هر چند، نه خیلی بعدتر، از کهل به نیکی یاد کرد و همواره این یاد نیک را مانند شاگردی وفادار گرامی داشت.

 

 

رهبری حزب، فرصتی بود تا مرکل آرمان های خود برای رهبری جامعه آلمان را جامه عمل بپوشاند . این فرصت با چند شکست انتخاباتی و حزبی همراه شد تا مرکل در آستانه 50 سالگی شیوه های تعامل و تحمل احزاب رقیب و اصول ائتلاف سیاسی را نیز به اندوخته های خود بیافزاید.

از آن پس راه برای مرکل هموار شد، سال 2005 مرکل خود را صاحب کرسی صدارت و رهبر دو حزب ائتلافی و آلمان خود را صاحب نخستین بانوی نخست وزیر دید.

مرکل عملگرا با  هدف افزایش اقتدار اقتصادی آلمان در سایه همکاری منطقه ای و جهانی، انتخابات 2009، 2013 و 2017 را نیز به بردهای خود افزود و با عملکردی قاطع ولی آرام و توفیق در جلب بیش از پیش  اعتماد رهبران جهانی، بعنوان دومین "بانوی آهنین" پس از مارگارت تاچر و جلب رضایت رای دهندگان آلمانی، بعنوان "مامان مرکل"، قویتر از گذشته به میدان بازگشت. 

 جالب است که رهبری  بالفعل مرکل در جهت هدایت سیاست های اتحادیه اروپا، سایر اروپاییان را نیز مجاب کرده بود که بر مادری مرکل مهر تایید بزنند!.

 

کاریزمای مرکل در اجرای سیاست های خویش و برقراری توازن میان منافع اقتصادی آلمان و شرکای تجاری این کشور؛ و برقراری توازن میان شراکت دوجانبه آلمان با شرکای تجاری خود از یک طرف و کسب منفعت جمعی میان اتحادیه اروپا با شرکای تجاریش از طرف دیگر ؛ و افزایش تراز تجاری آلمان از این هردو از طرف سوم! بدون مواجهه با اعتراض قدرت های اقتصادی بشدت تاثیرگذار و مثبت بود.

مرکل با دور نگاه داشتن آلمان - بعنوان قطب مهم طراحی و تولید صنعتی و خدماتی - از مناقشات تجاری ایالات متحد آمریکا و چین، به آرامی و با کمترین نوسان، بستر افزایش صادراتی آلمان را حمایت و هدایت کرد.

 

بجا بودنِ این طمانینه در رفتار سیاسی - تجاری مرکل در سطح جهانی، زمانی روشنتر میشود که اثراتش را در داخل آلمان مشاهده کنیم، جایی که با کاهش مستمر نرخ بیکاری و تعداد مطلق بیکاران و طبعاً افزایش اشتغال بهره ور در استاندارد آلمانی، تولید ناخالص داخلی این کشور در صدرکشورهای اروپای غربی قرار گرفت.

 

 

 

 

اما، این آرامش رفتار سیاسی - که بنوعی تمامی رهبران آلمان پس از جنگ دوم جهانی مجبور به اتخاذ آن بودند و در مرکل به اوج رسید - مانع از آن نشد که مرکل در مورد منافع آلمان مسامحه کند. اکثر منتقدین داخلی مرکل، سیاست وی در حمایت از پناهجویان و پذیرش آنان در آلمان را نقطه ضعف بزرگ وی در برابر فشار قدرتهای اروپایی میدانند ولی باید توجه داشت که مرکل در ازای پذیرش تعداد بیشتری پناهجو در مقایسه با انگلستان و فرانسه (رقبای دیرینه خویش) و تحمل موقت هزینه های نگهداری آنان، سربازی اجباری را در آلمان - علیرغم مخالفت ناتو -  حذف کرد، ولی ایالات متحده آمریکا را تشویق کرد که بطور موقت در آلمان حضور نظامی داشته باشد تا امنیت این کشور همچنان با اطمینان تامین شود. مرکل، همچنین روند تولید انرژی در آلمان را بسمت حذف انرژی هسته ای و تولید انرژی پاک هدایت نمود، بنابراین سرمایه زیادی از هزینه برای نگهداری ارتش ثابت و هزینه تامین و نگهداری مواد رادیو اکتیو و دفع زباله اتمی آزاد شد و به اقتصاد همچنان شکوفای آلمان در توسعه و تجهیز زیربناهای صنعتی و خدماتی پیوست. انجام این دو کار نه چندان ساده که هم در خارج از آلمان و هم در داخل آلمان طرفداران و ذینفعانی دارند، به میزان زیادی تحت تاثیر ثبات قدم و کاریزمای شخصی مرکل صورت گرفت.

***

در زندگی شخصی نیز رفتار بی تکلف مرکل، هم بر توجهات پیرامون علائق وی و هم بر کاریزمای وی افزوده است. استفاده مرکل از نوع خاص لباس و تنوع رنگی آن معرف همگان است، نوع پوششی که دست آخر خبرنگاران طاقت ازدست داده را وادار کرد تا در مورد چند و چون آن مرکل را به پرسش کشند ولی بر خلاف انتظار آنان، مرکل بسادگی پرسش آنان را زیر سوال برد! و تاکید کرد که از یک سیاستمدار مرد، هیچگاه در مورد تکراری بودن کت شلوارهای وی و رنگ آنها چیزی پرسیده نمیشود! . مفهوم نهفته در این پاسخ هوشمندانه، این بود که بهتر است خبرنگاران جنسیت زده، بجای تمرکز بر چنین مسائل پیش پاافتاده ای، ذهن و پرسشهای خود را به مسائل مهمتر و عمیقتری که مورد نیاز جامعه است معطوف کنند؛ پاسخی متناسب ذهن تیز بین یک ایده آلیست!.

سایر رفتارهای وی نیز، مانند گام زدن سریع برای دور شدن از محافظان شخصی در مسیر آپارتمانش در خیابان های برلین، زمانی که پیاده از سرکار به منزل میرفت یا گم شدن در شلوغی فروشگاه ها برای خرید روزانه و به زحمت انداختن محافظان، مواردی بود که سادگی مرکل را در عین پیچیدگی، برای رهبری یکی از قویترین و منظمترین جوامع جهان بخوبی نشان میداد.

در ابتدای کرونا، زمانی که تعدادی از شهروندان در خیابان های برلین، در مواجهه با وی زبان به اعتراض گشودند و مرکل را متهم به بی عملی نمودند و محافظان مجبور شدند سکوت لبخندآمیز وی را قطع کرده و او را با اتومبیل از محل دور کنند، جهان بی پاسخی وی را فقط تماشا کرد ولی یک سال بعد این کشور او بود که با مشارکت آمریکایی ها اولین و تاکنون قویترین واکسن را به جهان عرضه کرد و او با همان لبخند، در حالی که یکی از موفقترین مدیریت ها را در مبارزه با کرونا اعمال کرده بود، بدون سخن گفتن از مدیریتش، فقط از درسهای دوران کرونا برای همکاری و تقویت یکدیگر گفت و نشان داد که از اول بخود و روشش اطمینان داشته است.

   

مرکل که همواره از محاسبات ذهن منطقی خود بهره برده بود بیش از یکسال پیش اعلام کرد که در انتخابات پیش رو حضور نخواهد داشت و جامعه سیاسی آلمان و جهان را در بهت فرو برد و هموطنانش شاهد بودند که چگونه چندتن از نامزدان جانشینی اش در حزب بدون هیچ ارتباطی با حد و اندازه وی، از دور خارج شدند.

دولت آلمان تا ماه آینده (اکتبر/آبانماه) بدون حضور او تشکیل خواهد شد و قطعاً آلمان همچنان با منطق پیش خواهد رفت اما باید دید جانشین وی چه میزان تاب تحمل مقایسه رفتارها، تصمیمات و عملکرد خود را با مرکل - حداقل تا چندماه نخست - خواهد داشت چون در نبود مرکل سایه او بیشتر سنگینی خواهد کرد!.

مرکل دولت و قدرت را تحویل داد با محبوبیت ها و انتقادات، با دستاوردهایی که دولت آینده از آنها بهره خواهد برد و چالش هایی که بعنوان میراث مرکل رودرروی دولت آلمان خواهد بود؛ این قاعده بازیست، ولی تاریخ آلمان و اروپا دوران مرکل را فراموش نخواهد کرد و بانوان بیشتری ازین پس وی را الگوی خود در سیاست و تصمیم گیری قرار خواهند داد.

 

 

 

 

                                                                    محمدرضا صدقیانی فر

                                                                        مهرماه 1400