جمعیت و ژئوپلیتیک جهان - آیا غول های آسیایی در تله گرفتار می شوند؟

تغییرات جمعیتی جهان و نرخ این تغییرات، همواره مورد توجه جمعیت شناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان بوده و از نتایج سرشماری ها و برآوردها برای برنامه ریزی های گوناگون استفاده می شود.                                                                                             

تغییرات جمعیتی، از طرفی موجب تغییرات اقلیمی شده و در همان حال، از تغییرات اقلیمی تاثیر می پذیرد بنابراین بررسی نحوه حرکت یا سکونت جمعیتی، عاملی مهم در تغییر شکل و اندازه منابع زمینی و زیرزمینی است و به همین علت کنترل جمعیتی، چه از نظر میزان زاد و ولد و چه اسکان آنها، بخشی از سیاستهای ملی کشورها را از دیرباز تشکیل داده و امروز همین مسئله میرود تا در شکل و شمایل موجی بی قاعده بنام مهاجرت، به عنوان مشکلی جهانی قلمداد شود.

جدیدترین برآورد جمعیتی، برآوردی است مربوط به سه دهه آینده یعنی سال 2050 که میانه قرن محسوب شده و به عنوان سالی آرمانی از نظر تغییرات گوناگون، مورد توجه آینده پژوهان و محققان قرار گرفته است.

این نوشته نگاهی تحلیلی دارد به نتایج این برآورد در سال مورد نظر.

***

 

 

 در آسیا: روسیه، چین، دو غول آسیایی با کاهش جمعیت روبرو خواهند بود.

 

روسیه، بعنوان قدرتی آسیایی - اروپایی که عمده وسعتش در آسیا ولی تراکم جمعیتش بسمت اروپاست دهه هاست که با سیر نزولی جمعیتش مواجه است و سیاست های تشویق باروری که از دوران اعمال سیاست های کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی تا کنون به شکل های گوناگون ادامه داشته، نتایج چندانی ببار نیاورده است. وجود آینده ای نه چندان روشن و اقلیم سخت از عوامل عدم تمایل مردم شوروی تا سه دهه پیش و مردم روسیه در حال فعلی، برای فرزندآوری است. دولت های تمامیت خواه روس در طول تاریخ، با عدم توزیع متناسب منابع و تاکید بر نظامی گری و توسعه سرزمینی بجای ایجاد رفاه و آزادی کسب و کار، منابع مالی و اقتصادی و فکری جامعه را بسمت گسترش قدرت نظامی سوق داده اند و برای حفظ این رویکرد، به اعمال سیاستهای سختگیرانه داخلی پرداخته اند. این رویه که از دوران تزارها آغاز شده و تا کنون تداوم یافته است، چشم انداز مردم روسیه به آینده را بسی تیره و تار کرده و امید به زندگی مردم روسیه را در قرن پیشرفت تکنولوژی های بهداشتی و درمانی به 75 سال رسانده است. از سوی دیگر، فرضیه ی قدیمی توسعه اقتصادی که بیان میدارد در مناطق روستایی و فقیر، فرزندآوری بمثابه ابزار تولید و پرورش نیروی کار برای آینده، بیشتر اتفاق میافتد - حداقل از ابتدای قرن بیستم - در روسیه کارایی ندارد چراکه مناطق حاصلخیز غرب روسیه با اصلاحات کشاورزی دوره تزار و سپس کمونیسم محکوم به واگذاری بخش عمده محصول به دولت ها در ازای دستمزد حداقلی بودند و لاجرم امیدی به اصلاح وضع نمی دیدند که فرزندان را به عنوان نیروی کار در اختیار داشته باشند و مناطق روستایی مرکز، شرق و شمال روسیه نیز بعلت آب و هوای سرد و سخت و دوری راه ها و نبود امکانات ارتباطی نه توان و نه تمایلی به کشت و زرع گسترده داشتند و قسمت اعظم تولیدات اندک آنها نیز به مصرف ساکنان تبعیدگاه های سیبری میرسید یعنی باز تنها مشتری آنها دولت بود نه بازار. بنابراین روسیه همچنان سیر نزولی جمعیت را شاهد خواهد بود با اینحال این کشور- مطابق برآوردها - در سال 2050 با بیش از 135 میلیون نفر جمعیت، چهاردهمین کشور پرجمعیت دنیا خواهد بود ولی با این تفاوت که تراکم جمعیتش از 8/4 نفر به 7/9 نفر در هر کیلومتر مربع خواهد رسید. این کاهش تراکم دولت روسیه را وادار به سرمایه گذاری بیشتر در زیرساختهای ارتباطی خواهد نمود که با ضعف ذاتی این کشور در ارتباطات سرزمینی، فشار بزرگی بر بودجه روسیه وارد خواهد نمود؛ بودجه ای که عملاً یا از فروش نفت و گاز تغذیه میکند یا فروش تسلیحات و هردوی اینها در سال 2050 وضعیت مبهمی خواهند داشت، نکته دیگر اینکه عمده این جمعیت همچنان در غرب و جنوب غرب روسیه متمرکز خواهند بود و این امر پتانسیل ارائه خدمات به شرق دور را بیشتر تضعیف نموده و شکاف های جدایی خواهانه را تقویت خواهد نمود بنابراین تصور یک روسیه کوچکتر با ژئوپلتیک متفاوت در سال 2050، تصور دور از ذهنی نیست.

 

چین، خبرسازترین و پر حاشیه ترین کشور این سالهای جهان نیز تا سال 2050 شاهد کاهش جمعیت خود خواهد بود اگرچه این کاهش جمعیت، این کشور را با بیش از 1/4 میلیارد نفر، فقط از مقام اول به مقام دوم پرجمعیت ترین کشور دنیا تبدیل خواهد کرد!، اما در پس این ظاهر مسائل بیشتری نهفته است؛ نخست اینکه طبق نظر برخی کارشناسان اقتصادی، افزایش سطح رفاه عمومی در چین موجب کاهش تمایل والدین به فرزند آوری بیشتر شده است. این امر البته تا حدودی صحت دارد و حکومت چین را از دو جهت نگران کرده است: یکی کاهش کارگر ارزان قیمت به عنوان بنیان اقتصاد چین و دیگری آنچه که حکومت چین رفاه زدگی و تن پروری کودکان طبقه نوکیسه چینی میداند و بر این نظر است که این کودکان رفاه زده در آینده نیروهای سخت کوشی نخواهند بود بنابراین حکومت چین برای مبارزه با معضل اول، توسعه منطقه ای را در پیش گرفته و بخش های گسترده ای از کشور را - نسبتاً یا کاملاً - از توزیع امکانات رفاهی محروم ساخته است تا در آینده به عنوان نیروی کار ارزان بکار گیرد. این برداشت نیز که واردات تکنولوژی و سرمایه گذاری چین در صنایع پیشرفته نیاز چین به کارگر را کاهش خواهد داد صحیح بنظر نمیرسد چون تبدیل چین به یک کشور مصرفی با این حجم جمعیت نا همگون، فاجعه بار بوده و تمام منابع چین را مصرف خواهد کرد و از طرف دیگر چون سیاست اقتصادی چین بر اساس تولید انبوه همه کالاها بنا شده است بکارگیری تکنولوژی پیشرفته در کنار حجم بالای نیروی انسانی میتواند برای این کشور مقرون بصرفه باشد یعنی در هر حالتی، ضریب کاربری در اقتصاد چین، بالاتر از ضریب سرمایه بری آن خواهد بود. اجرای کامل این سیاست معضل دوم را نیز خودبخود حل خواهد کرد و طبقه کارگر چینی به بازار آمده از مناطق محروم، چون رفاه زده نیست، تن پرور هم نیست!. در این میان دولت چین سیاست تشویق به فرزندآوری را هم در پیش گرفته و تبلیغات وسیعی را پیرامون جنبه های مثبت فرهنگی و روانی خانواده های پرجمعیت آغاز کرده است؛ این سیاست متناقض نما، از سر بی برنامگی نیست بلکه ریشه در معضل دوم چین دارد؛ بیش از 90 درصد جمعیت چین در نیمه شرقی چین ساکنند و بخش اقلیت ساکن در نیمه غربی، چه از نظر نژادی و چه از نظر فرهنگی، اقلیتی ناسازگار با حکومت چین هستند، بنابراین در نبود امکانات زیستی و رفاهی مناسب، کاهش جمعیت این مناطق وسیع و ثروتمند از نظر طبیعی، آنچنان منافاتی با سیاست های دولت مرکزی این کشور ندارد بلکه شاید حتی بتوان جای خالی نه چندان تاسف آور! آنها را با بخش همگن جمعیت کشور که به زاد و ولد هم تشویق شده پرکرد، به همین منظور دولت چین از حالا سیاست های مهاجرت های داخلی برنامه ریزی شده را از شرق به غرب آغاز نموده است تا با تغییر ترکیب، بافت و تراکم جمعیتی مناطق متعارض بتواند یکپارچگی خود را حفظ نماید.           

در مجموع میتوان نتیجه گرفت که چین سعی دارد تا بر تغییرات جمعیتی کشور خود کنترل کاملی اعمال کرده و بر موج آن سوار شود. نکته دیگر اینکه بنظر میرسد طی سه دهه آینده، سرریز جمعیت اضافی چین - آنهم بصورت کنترل و تشویق شده - به کشورهای دور و نزدیک ادامه خواهد داشت و استرالیا، آسیای میانه و آمریکای شمالی مقاصد مناسبی جهت گسترش نفوذ چین از راه جمعیت است و این یعنی استفاده سیاسی از ابزار جمعیت توسط دولت چین و این همان تلاش حکومت چین برای کنترل جمعیت را می رساند. علیرغم این برنامه ریزی ها و کنترل ها، دو عامل خارجی نیز وجود دارد که ممکن است در میان مدت برای چین مشکل ساز جلوه کند: یکی افزایش جمعیت هند به عنوان رقیب دیرینه چین است که جمعیت آن از چین پیشی خواهد گرفت. افزایش جمعیت هند، با توجه به مشکلات داخلی این کشور بخودی خود برای چین تهدید آمیز نیست بلکه افزایش رقابت در عرضه نیروی کار ارزان قیمت، پتانسیل افزایش نیروهای مسلح طی دو دهه آینده و فشار جمعیتی هند برای آغاز ادعاهای ارضی هند در سرزمین های مورد مناقشه با چین است که میتواند دردسر ساز شود. مسئله دیگر افزایش جمعیت مغولستان است، کشوری خاموش که دهه ها زیر مهمیز چین به سختی نفس کشیده است، منابعش توسط چین مورد استفاده وسیع قرار گرفته است و به صلاحدید چین با هیچ کشوری ارتباط روشنی ندارد جز در تشک مسابقات کشتی!. افزایش جمعیت این کشور با مردمی که طبعی ماجراجو و آزاده داشته اند ممکن است افزایش آگاهی های ملی و جهانی نسل جوان و میانه این کشور را به دنبال داشته و سیادت چین را به چالش بکشد؛ در اینصورت یا چین باید سهم بازیگر شمالی را که در میان چین و روسیه محصور است به رسمیت بشناسد و یا با ترشرویی مغولها را به آرامش فرابخواند که احتمال شق دوم بسیار بیشتر است ولی این راه حل نیز بی هزینه نیست، و هزینه آن نیز رفتار نامعلوم منچوری و استان مغولستان داخلی چین است که در مجموعه باتلاق بزرگی را ایجاد میکنند که حکومت چین به هیچ وجه مایل به فرورفتن در آن نیست.

 

 

 

محمدرضا صدقیـانی فر

استراتژیست - بهار 1401