ایالات متحده آمریکا بزرگترین تولید کننده و مصرف کننده انرژی در جهان است. بنابرآمارهای جهانی بیش از 25 درصد از انرژی تولیدی در جهان، در بازارها و صنایع آمریکا مصرف می شود، بنابراین می توان این کشور را بنوعی، بزرگترین بازیگر عرصه انرژی جهان دانست.
این نیز قابل انکار نیست که در برخی برهه ها، سیاست انرژی این کشور، تحت تاثیر سیاست های زمامداران آن، مخالف خوانی و ضدسیاست های حفظ محیط زیست یا کاهش آلودگی جهانی است و به بهانه حفظ صنایع داخلی مصرف کننده سوختهای فسیلی آلوده کننده مانند زغال سنگ، پیمانهای جهانی را تحت تاثیر منفی خود قرار می دهد؛ اما آنچه که درون جامعه این کشور و بسترهای فرهنگی در مورد مصرف انرژی جریان دارد، نه زورآزمایی جهانی، که حرکتی مسمتر و بنیادین به سمت بهینه سازی تولید و مصرف انرژی است.
همانطور که فیلم بالا در کمی بیش از 1 دقیقه، حاوی مطالب بسیار مهمی در مورد این رویکرد است.
آنچه که مسلم بوده و نقطه قوت ایالات متحده آمریکاست، سبک آموزش بنیادی، اصولی و هدفدار این کشور است که همه امور اجتماعی درآن مورد تحلیل قرار میگیرد و طبیعی است که امروزه، مبحث انرژی نیز از همه جوانب به آموزش مدرسه ای گره بخورد.
آنطور که از داده ها برمی آید، سیاست گذاران آموزشی این کشور، منبع افزایش حقوق معلمان را، صرفه جویی در مصرف انرژی فسیلی و تامین و تولید انرژی و خورشیدی درنظر گرفته اند. این نوع برنامه ریزی جسورانه و دقیق با اجرایی پیگیرانه و هدفگذاری جاه طلبانه افزایش سالیانه 2 تا 3 هزاردلاری حقوق معلمان، علاوه بر آنکه در یکی از مناطق نمونه، کسری بودجه صندوق تامین مالی آموزش را از 250 هزار دلار، به مازاد عجیب 1/8 میلیون دلاری رسانده است، موجب تقویت حس اعتمادبنفس در برنامه ریزی و استفاده از استقلال عمل پیش بینی شده در قانون برای درآمدزایی سبز گردیده است.
این استراتژی موفق در نوع خود به الگوی موفقی نیز تبدیل شده و در اشتیاق مدارس سایر مناطق این کشور به اجرای این رویکرد، فقط طی 6 سال، 81 درصد افزایش نشان داده است که این خود نیز، نشان از وجود یک شبکه بسیار بزرگ ارتباطی و تبادل اطلاعات و دانش، میان سیستم آموزشی، صنعت تولید انرژی و مدیریت سرمایه گذاری، به ابعاد قاره ای دارد.
این برنامه ریزی، صرفاً یک برنامه ریزی مصرفی نیست بلکه نقش یکایک بازیگران را در تولید انرژی و مشارکت در افزایش توان اقتصاد ایالتی و ملی نیز، نشان می دهد بطوری که می توان مطابق آمارهای ارائه شده، سهم هر مدرسه در تولید برقی معادل یک چهارم برق مصرفی بخش خانگی ایالات متحده آمریکا را نزدیک به 2 مگاوات و سهم هر دانش آموز را حدود 257/5 وات در نظر گرفت! به بیان دیگر در سیستم آموزشی به دانش آموز گفته می شود که سهم و توان او در تولید برق ملی نزدیک 260 وات است! .
آیا آموزشی کاربردی تر و انگیزشی تر از این می توان سراغ داشت؟
در این میان، رهبری ایالت کالیفرنیا نیز قابل توجه است که به تنهایی 33% (یک سوم) مدارس خورشیدی و همین حدود تولید برق پاک را نیز در اختیار دارد و نشان می دهد که لقب پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا برای این ایالت بیراه و گزافه نیست.
این گره زدن مصرف و تولید انرژی به آموزش مدرسه ای، دلیل بزرگ دیگری نیز دارد و آن آگاه سازی دانش آموزان از زحمات سیستم آموزشی ایالتی و فدرال برای تامین زیرساختهای مناسب آموزشی است؛ سیستمی که متعلق به این دانش آموزان است پس باید در تامین و توسعه و نگهداری آن کوشا بوده ، سهم خود را ادا نموده و سیستم توسعه یافته تری را تحویل نسل پس از خود دهند.
در مورد انرژی، آگاه سازی بر این مبناست که هزینه تامین انرژی مدارس آمریکا سالانه مبلغی معادل 8 میلیارد دلار است که باید از نیروگاه های حرارتی با سوخت فسیلی و زغال سنگ تامین گردد که چه بسا سلامت دانش آموزان و خانواده های آنان و فرزندانشان را در آینده به خطر اندازد ولی حرکت بسمت انرژی پاک خورشیدی، ضمن صرفه جویی پولی در همین حدود، معادل از دور خارج کردن 18 نیروگاه سوخت زغال سنگ است!؛ حرکتی عظیم در ابعاد ملی و صرفه جویی هنگفت مالی که موتور محرکه ای جز دانش آموزان ندارد.
این، در واقع همان چرخه و دور مطلوب هم افزا (سینرژیک) به معنای واقعی است که نتایج و بازخوردهایی چندوجهی دارد و میتوان آنرا بصورت زیر نیز نمایش داد:
حال باید پرسید در کشور ما، که با 300 روز تابش خورشید در سال و میانگین تابشی معادل 1کیلووات ساعت بیش از میانگین جهانی، از کشورهای دارای با قابلیت بسیار بالا در استفاده از این منبع لایزال انرژی است، سیستم آموزشی، چه نقشی را در آموزش، آگاه سازی و فرهنگ سازی ایفا کرده است؟
محمدرضا صدقیـانی فر
آبان ماه 1399