سیگار ملونی و قراردادهای سیاسی

زنان در عرصه سیاست خیلی سریع تبدیل به نماد میشوند؛ علت اصلی آن نیز به غلظت! فضای مردانه سیاست بازمیگردد و به همین دلیل است که علیرغم حضور دیرپای زنان در سیاست، حضور و رفتار آنها همواره جلب توجه میکند؛ حال اگر این سیاستمداران به رفتار و معنای نمادین حرکات و گفتار خود واقف بوده و آن را مدیریت نیز بنمایند، میتوانند تاثیرات بزرگی بر جای بگذارند.

اگر خیلی دور نرویم، در نیم قرن گذشته، ایندیرا گاندی و مارگارت تاچر با استحکام و جدیت و گاه عبوس بودن خویش موجب تغییرات ماهوی در سیاست داخلی و ارتقاء چهره بین المللی کشور خویش شدند، حتی زمانی که توسط منتقدین و مخالفان خود به جنگ افروزی متهم شدند - یکی در تجزیه دشمن دیرینه اش و دیگری در حفظ متصرفاتش در سوی دیگر کره زمین - اما با این حال جنگ فقط بخش کوچکی از قدرت نمادین این دو رهبر بود که اتفاقاً به کارشان نیز آمد. پس از این دو، مرکل به صحنه آمد که با کمرویی ذاتی و لبخند همواره بر لبانش، گام هایی چنان محکم در تنظیم سیاست داخلی و توازن سیاست بین المللی برداشت که لقب مادر و پس از تاچر لقب آهنین گرفت و عملاً سخنگو و نماینده کشورهای صنعتی در تقابل با سرسختانی چون پوتین و ترامپ شد. رفتارهای نمادین مرکل از واژگان و پوشش و نگاه هایش آنقدر روشن و واضح بود که تاثیراتی فوری به بار میآورد.

همان زمان ایتالیا نیز مهارت زنان سیاستمدار خود را به رخ کشید و فدریکا موگرینی جوان در سمت وزیر خارجه ایتالیا، سپس نایب رییس کمیسیون اروپا و بعد از آن نیز در سمت حساس نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی، با بکارگیری هوشیارانه رفتارهای نمادین و استفاده از آنها، اروپا را به ذی نفعان خود نزدیک کرد. (تصور میکنم هیجان بی حد و حصر! ناشی از حضور وی در ایران در میان نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی را همگان بخاطر داریم...). امروزه نیز هموطن جوانتر وی جورجیا ملونی پس از گذراندن تجربه وزارت جوانان و رهبری دو حزب، به جایگاه تاچر و گاندی و مرکل رسیده است.

رفتارها، نگاه ها، تندی ها و خنده های ملونی به همراه جسارت ذاتی اش، از ملونی سیاستمداری تقریباً غیرقابل پیش بینی ساخته است که مانند ترامپ بعضاً آنچه را که نباید یا بهتر است نگوید را عالمانه با صدای بلند بیان میکند! (به همین علت است که با رئیس جمهور آمریکا نیز چنین احساس نزدیکی میکند.)

اما چرا در کنفرانس غزه که ایتالیا بطور عام و ملونی بطور خاص ذی نفع و محور مباحثات نبودند، بازهم ملونی سوژه خبرها شد؟

دراین باره بهتر است به عمق نقش ملونی توجه کنیم.

جورجیا ملونی نقشی مانند تاچر و گاندی و مرکل ایفا نمیکند چون:

* نقش و تاثیرگذاری ایتالیا در منطقه زیست خود، مانند هند مهم و حساس نیست چون نه دشمن بزرگی از همنژادان خود مانند پاکستان و تنفر مذهبی ناشی از آن دارد و نه رقیبی بزرگ و دیرینه و قدرتمند چون چین در همسایگی اش.

* منافع بین المللی ایتالیا تحت تاثیر سه قدرت همسایه و هم منطقه ای اش، آلمان و انگلستان و فرانسه قرار دارد و دربهترین حالت قدرتی درجه دو محسوب میشود بنابراین بطور سنتی تابع این سه قدرت است.

* ایتالیا مجبور نیست مانند هند منافع خود را از میان درگیری های قومی و زبانی و فقر منطقه ای با پیوستن و گسستن اتحادهای گوناگون استخراج کند؛ و مانند سه قدرت اروپایی نیز در نوک پیکان حفظ و توسعه منافع و تدوین سیاست منطقه ای و جهانی قرار ندارد بنابراین به برکت عضویت در اتحادیه اروپا و پول قدرتمند یورو و عضویت در ناتو، میتواند منابعش را صرف ایفای نقش های واگذار شده و توسعه داخلی خود کند و این به نوعی نشانگر بار سبکتری است که ایتالیا و همتایانش مانند اسپانیا و چک و اتریش و سوئیس به دوش دارند. (اینکه ایتالیا مانند اتریش و سوئیس نقشش را درست ایفا کرده و میکند یا نه بحث دیگری است!)

پس مسئله اول و بنیادی پیش روی سیاستمداران ایتالیایی عبارت است از حفظ جایگاه اقتصادی و سیاسی خود در همسویی با آمریکا به عنوان حامی درجه اول و ترویکای اروپایی و ایفای نقش چرخ چهارم پس از این سه.

مسئله دوم نیز عبارتست از حفظ توازن و ثبات داخلی برای اثبات توان ادامه ایفای نقش های پیش گفته آن هم در کشوری با فرهنگی احساسی - هیجانی و مافیا زده (پاشنه آشیل ایتالیا نیز همین نکات است).

ملونی نیز به عنوان سیاستمداری زیرک و واقع گرا از نسل جدید به خوبی به نقش و مسئولیت های خود آگاه است و با ایجاد پیوندهای رفتاری و همسویی با ایالات متحده آمریکا ثبات و امنیت جهانی خود را تامین کرده و خود را به مرکز قدرت نزدیک میکند و از سوی دیگر نقش اساسی تر یعنی "پل دیپلماتیک" را میان سیاسیونی که از بیان صریح الزامات و نیازهای خود اکراه دارند ایفا میکند.

پل دیپلماتیک به سادگی نقشی است که یک کشور یا یک رهبر یا یک سیاستمدار میان کشورها یا همتایان خود به عنوان میانجی با نزدیک کردن دیدگاه ها، تلطیف پیغام ها، گرفتن و دادن قول ها و ایفای نقش وزنه تعادل ایفا میکند.

نمونه تلاش های اینگونه در میان کشورها را به عنوان مثال در تلاش های رنگارنگ قطر میتوان دید اما ملونی این نقش را با ارائه نمادها و رفتارها و گل سرسبد بودن میان مردان سیاسی و به وسیله پوشش و گویش و رفتار ایفا میکند و مردان سیاسی با بکاربردن واژگانی خاص یا عباراتی ویژه در گفتگو با وی، پیام خود را به رقبا یا شرکای خود میرسانند و ملونی با غنی سازی پیام ها و شفاف تر کردن یا مبهم تر کردن آنها، به نقش خود معنا و عمق می بخشد؛ و از این معنابخشی هم ارزش و اعتبار ایتالیا را در صحنه تصمیمات جهانی ارتقاء میبخشد، هم منافع ملی کشورش را تامین میکند و هم با ایجاد اعتماد شخصی میان خود و سایر رهبران، دسترسی خود و کشورش را به منابع قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیشتر کرده و اعتماد هموطنانش را در داخل نیز بیشتر جلب میکند.

ملونی از تقدیر ترامپ از زیباییش و از توصیه شوخی وار اردوغان با ترک سیگارش منفعت میسازد چون ترامپ نیز هوشیارانه منافعی خاص را برایش مقابل دیده همگان در نظر میگیرد و اردوغان نیز با جلب اعتماد شخصی سعی در نزدیکی بیشتر به آمریکا به واسطه ایتالیا و بطور خاص به واسطه ملونی دارد؛ ملونی نیز میتواند این نزدیکی را ایجاد کند و منافع خود را نیز در سایه آن بازتعریف نماید.

ملونی به لطف مهارت های سیاسی و اجرایی و ترکیب آن با جوانی و زیرکی و زیبایی نسبی اش، در جایگاهی مهم و موثر قرار گرفته است و به یمن همین جایگاه و کسب حمایت پدرانه ترامپ هرجا که لازم بداند زوایای پنهان روابط ایتالیا و فرانسه را بی پروا آشکار میکند و شخص مکرون و پیشینیان وی را به تند باد انتقاد میگیرد و از تاثیر فرانسه در امور اروپایی و جهانی میکاهد و هرجا بتواند سوژه میسازد. بی گفتگوست که این به گوشه بردن فرانسه به مذاق ترامپ نیز کم و بیش دلچسب جلوه میکند.

ملونی نه دلفریبی میکند، نه لوندی و نه عشوه گری؛ پل میسازد و نقش پل سازی را ایفا میکند، در کنار قدرت ها، در میز بزرگان و برای بازی های بزرگ.

 

محمدرضا صدقیانی فر      

استراتژیست - مهرماه 1404