جمعیت و ژئوپلیتیک جهان - شبه قاره هند، کارخانه تولید تنش

تغییرات جمعیتی جهان و نرخ این تغییرات، همواره مورد توجه جمعیت شناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان بوده و از نتایج سرشماری ها و برآوردها جمعیتی برای برنامه ریزی های گوناگون استفاده  می شود.

تغییرات جمعیتی، از طرفی موجب تغییرات اقلیمی شده و در همان حال، از تغییرات اقلیمی تاثیر می پذیرد بنابراین بررسی نحوه حرکت یا سکونت جمعیتی، عاملی مهم در تغییر شکل و اندازه منابع زمینی و زیرزمینی است و به همین علت کنترل جمعیتی، چه از نظر میزان زاد و ولد و چه اسکان آنها، بخشی از سیاستهای ملی کشورها را از دیرباز تشکیل داده و امروز همین مسئله میرود تا در شکل و شمایل موجی بی قاعده بنام مهاجرت، به عنوان مشکلی جهانی قلمداد شود.

جدیدترین برآورد جمعیتی، برآوردی است مربوط به سه دهه آینده یعنی سال 2050 که میانه قرن محسوب شده و به عنوان سالی آرمانی از نظر تغییرات گوناگون، مورد توجه آینده پژوهان و محققان قرار گرفته است.

این نوشته نگاهی تحلیلی دارد به نتایج این برآورد در سال مورد نظر.

***

در آسیا: تمامی کشورهای شبه قاره هند با افزایش جمعیت روبرو خواهند بود.

هند، بعنوان قدرت آسیایی نوظهور، عضو BRICS، رهبر معنوی، اقتصادی و سیاسی جنوب آسیا، مدعی قدرت جهانی، دارنده سلاح هسته ای، سرچشمه تخیل و فریفته شده با لقب بزرگترین دموکراسی جهان؛ طی سه دهه آتی، مقام پرجمعیت ترین کشور جهان را بدست خواهد آورد. در اینکه در حال حاضر و در سال 2050، چند درصد از جمعیت 1/6 میلیاردی این کشور واقعاً بکار توسعه و به عنوان ابزار قدرت بکار بیایند تردید های جدی وجود دارد؛ در واقع اگر با عینک کارآمدی نیروی انسانی به قضیه نگاه کنیم، بخش نه چندان کوچکی از جمعیت این کشور فقط عددند! اما به هرحال رهبران هند از زمان استقلال، با هوشیاری کامل، بخش نخبه و نیمه نخبه هند را بکار اداره کشور گمارده و باقی مردم را به حال خویش رها کردند یا بعبارت بهتر، آنها را بزور وارد سیاست و مدنیت به مفهوم غربی آن نکردند.

دولت هند از ابتدای استقلال در سال 1947 با مشکل جمعیت انبوه و آخرالزمانی روبرو بود. تا آنجا که به بریتانیا و امپراتوری بی غروبش مربوط میشد، سربازان هندی مانند خزانه ای بی پایان خرج می شدند و قدرت نظامی این استعمارگر پیر را در جای جای آسیا و آفریقا حفظ میکردند، بعد از استقلال نیز چشم آبی ها این بار را بر دوش گاندی و نهرو و شاستری گذاشتند، ولی کار را همین جا رها نکردند و فقط چندماه بعد با کشیدن خطوطی کج و معوج، آخرین هیزم را بر آتش اختلاف هندوها و مسلمانان ریختند تا با زاده شدن پاکستان، هندی ها طعم استقلال و آزادی خواهی را بهتر بچشند!.

هند امروز در صنایع ریز پردازنده و شیمیایی بسیار توانمند است. به قول برخی از کارشناسان، رنسانس علمی هند باعث جهش بلند اقتصاد این کشور شد و این موضوع، موضوع نادرستی نیست، نخبه های علمی و فنی هند در بریتانیا و آمریکا از سرآمدانند و کمپانی های ثروتمند هندی نیز کم نیستند اما در مجموع، هند کشوری پر چالش است، تهیه و توزیع و مصرف انرژی بسیار نا همگون است و در حالی که هند از بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان حامل های انرژی و شیمیایی است و مصرف نفت خام و گاز بالایی دارد، اکثر مناطق روستایی این کشور از سوخت های حیوانی یا بیومس استفاده میکنند که دلیل آن فقر بالای مردم و ناتوانی دولت مرکزی و دولتهای منطقه ای در توزیع انرژی است نه دغدغه محیط زیست!. هند علیرغم داشتن استاندارد هایی سطح بالا در آموزش علوم فنی و پایه، هر ساله جمع کثیری از نخبگانش را بخاطر مهاجرت از دست میدهد. دلیل این مهاجرت ها عمدتاً ترافیک بالای انسانی جویای کار و فساد ریشه دار دستگاه های اجرایی است. سرمایه گذاری در شبکه های حمل ریلی و جاده ای همواره تحت تاثیر کثرت مسافران، ناکافی بنظر میآید و سرعت استهلاک زیرساخت ها بیشتر از سرعت ترمیم و توسعه آنهاست چراکه میزان استفاده و استفاده کننده بقدری است که توان تنفس به تجهیزات نمیدهد. کارخانه ها در مناطق پرجمعیت بنا میشوند تا از نیروی کار ارزان استفاده کنند و پس از مدتی همین نیروی انسانی انبوه برای کارخانه ها فاجعه ساز می شوند، بنابراین کارخانه هایی که با سرمایه های خارجی یا توسط هندیان مدرن تاسیس میشوند رفتارهای انضباطی بسیار خشنی را در پیش میگیرند و سطوح دستمزد را در کف دستمزد ها نگه میدارند چون همیشه پشت در، گزینه های زیادی برای جایگزینی دارند. این کارگران یا سیل کارگران در نقاط مختلف هند هیچگاه فرصت خودسازی و توسعه پیدا نمیکنند و فرزندان خود را نیز برای کمک به معاش خانواده پر جمعیتشان از کودکی بکار میگمارند، پس بیراه نیست که میزان باسوادی در هند کمی بیش از 60 درصد است و علیرغم دانشگاه ها و کالج های موجود، 40 درصد مردم بی سوادند و البته زنان بی سوادتر!.                                                                             

در هند همه چیز تحت تاثیر جمعیت است بنابراین اولویت اصلی هند تاثیرگذاری بر جمعیت است و نه کنترل آن! چون اصولاً توان کنترل جمعیت را ندارد. هند در دوره ای با اعمال سیاستهای سوسیالیستی شبه روسی سعی در ایجاد جامعه ای بی طبقه و همگن داشت، سپس ناامید از اجرای این سیاست به سمت بازار آزاد حرکت کرد تا مردم با اتکا به توانمندی خویش، جامعه طبقاتی را محو کنند. هردوی این سیاستها دستاوردها و شکستهای خود را داشت، هنوز نیز موافقان و مخالفان با هم به بحث های پارلمانی و آکادمیک مشغولند اما مردم هند راه خود را میروند، طبقه ها هم همچنان بازتولید می شوند، گویی در هند فقط هندی بودن جواب میدهد نه راست و چپ و سوسیالیست و بازارگرا، بنابراین هند همچنان فرزند میزاید! در دهه 80 میلادی، شایع شد که در هوای شهر بمبئی گاز عقیم کننده پخش شده است، این موضوع مردم هند را تکان داد و موجب اعتراضات گسترده شد ولی دولت هند در مقابل پرسشهایی از این دست که آیا اصولاً چنین کاری قابل انجام است و یا چند و چون آن چگونه است، ترجیح داد سکوت کند، ظاهراً ترس عمومی مردم از این موضوع که شاید نتوانند بچه دار شوند برای دولت هند کارآمد بود. در سالهای بعد دولت هند از افراد مشهور و محبوب بهره برد تا کاهش فرزندآوری را تشویق کند اما مردم ترجیح دادند هنرپیشه های محبوب خود را در قاب تصویر دوست داشته باشند نه در خصوصی ترین امور زندگی شان!. بواقع در هند، فرزندآوری یک عادت است و نباید از نظر دور داشت که این عادت بر توصیه های آیینی و مذهبی نیز تکیه دارد. هندوها برای سرکوب کردن مسلمانان نیاز به نیروی انسانی دارند و مسلمانان نیز از همین ابزار برای شکست دادن کافران بهره می برند. سایر اقلیت ها نیز برای بقای خود نیاز دارند که کمیت خود را افزایش دهند و باقی امور را به خدایان خود بسپارند.

هند به حد گسترده ای تحت تاثیر تغییرات اقلیمی نیز قرار گرفته است و دوره های خشکسالی و بی آبی را تجربه میکند بنابراین کمبود آب و خشکسالی زمینها برای جمعیت روبه رشد کشاورز و تغذیه هند مصیبت بار خواهد بود. دولت های هند همواره توسط احزاب مخالف بابت صادرات گندم و اولویت ندادن به مردم داخل متهم میشوند ولی این کاریست که همواره صورت میگیرد. هند در زمینه ژئوپلیتیک، غیر از پاکستان مشکلات دیگری نیز دارد، سریلانکای کوچک و فقیر که تحت تاثیر توهمات برخی باستان شناسان آماتور، خود را منشاء آدمیت در جهان میداند از جمله این مشکلات است، اقلیت تامیل در سریلانکا همواره سعی در کشاندن هم نژادان خود در ایالت تامیل نادو بسوی استقلال دارد. (البته لازم بگفتن است که کل جمعیت سریلانکا بیش از 22 میلیون نفر است که حدود 10 درصدشان تامیل هستند و اقلیت تامیل هند حدود 72 میلیون نفر، بنابراین باید در نظر داشت که در اینجا همه چیز در استاندارد هندی است!) دولت هند در ابتدا این غرولندها را جدی نمیگرفت تا این که ببرهای تامیل راجیوگاندی نخست وزیر هند را بشکلی دلخراش ترور کردند و هند تازه با معضلی 70 میلیونی! مواجه شد.

در شمال نیز نپال کوچک با هدایت مائوئیست های تحت نفوذ چین برای هند دردسر میتراشد و ایالت مهم اوتارپرادش با 200 میلیون نفر جمعیت را ناآرام میکند؛ پنجابی هم نیز با 30 میلیون نفر کم دردسر ساز نیستند. جنبشهای دیگری نیز وجود دارند که هریک با مذهب و اعتقادات خود در میدان بوده و مشغول تشویق اتباع خود به زاد و ولد هستند.

بنابراین تصویر هند در سال 2050، تصویر مادری پرمشغله و کم خواب و ضعیف با تعداد زیادی فرزند خلف و ناخلف و همیشه گرسنه است که باید همه را رتق و فتق کند ...

***

پاکستان، زخم کاری در تن هند، دارنده سلاح هسته ای، معدن شعار و رکوردداردولتهای ناپایدار، با ارتشی علاقمند به حکومت، کشوری مذهبی و تندروست که از شدت تندروی، خودش هم فراموش کرده است که اصولاً به کجا میرود و به دنبال چیست!. پاکستان حتی در خواب هم با هند رقابت میکند و چون قرار است از گردونه جا نماند در سال 2050 نیز با نزدیک به 340 میلیون نفر رتبه پنجمین کشور پرجمعیت دنیا را از آن خود خواهد کرد. کارآمدی این حجم از جمعیت برای پیشرفت در پاکستان نیز به اندازه هند تردیدآمیز است. پاکستانی های همیشه عصبانی در اقلیمی بشدت متفاوت از دامنه های هیمالیا تا بیابان های سوزان بلوچستان و در چهار گروه قومی بزرگ زندگی میکنند بلوچهای جدایی خواه، پشتون های خودمختار که خود را با مناطق وسیعی از جنوب افغانستان در قالب یک کشور تصور میکنند و برای تصور خود از کودکی اسلحه حمل میکنند!، پنجابی ها که مانند همتایان و برادران هندی خود در اینطرف مرز مشغول مشکل تراشی برای دولت مرکزی هستند و سِندی ها. البته تصور اینکه کار به همینجا ختم میشود تصور کاملاً اشتباهی است؛ این اقوام در داخل خود تیره هایی دارند که روی دیدن یکدیگر را ندارند چه برسد به سایر اقوام!. در واقع جدایی طلبی و کینه ورزی در پاکستان لایه های متعددی دارد، فرد تابع قبیله خود است و افراد قبیله دیگری را علیرغم قومیت یکسان قبول ندارد، سپس کینه اش را نثار قوم غیر میکند، لایه سوم کینه نثار هند و هندی ها میشود و لایه چهارم نثار غیرمسلمان!. این اپیدمی آنچنان است که سیاست و اقتصاد و فرهنگ را تحت تاثیر خود قرار داده است، در نتیجه مانند هند، این فرهنگ کلی نیست که رفتار انسانی میسازد بلکه رفتار انسانها تحت تاثیر تربیت قبیله ایست که فرهنگ را پدید میآورد. این امر در ذات خود شاید امر بدی نباشد ولی مشکل اینجاست که فرهنگ عمومیِ زاده شده، زایندگی نداشته و بازخورد هم افزایی ارائه نمیدهد، بنابراین در بن بست، هر قومی فرهنگ عامه را تفسیر به رای میکند و خشونت آغاز میشود. بنابراین داستان هند اینجا نیز تکرار میشود: هر قومی برای ماندن و پیروز شدن باید جمعیت زیادتری داشته باشد، این باور در عرصه اقتصاد خانوار نیز توجیه بهتری میابد و بر تئوری فرزند بیشتر برای درآمد بیشتر صحه میگذارد. (در واقع اگر راستش را بخواهید، اقتصاددانان نسل اول توسعه مانند میردال و تودارو تحت تاثیر مشاهدات خود در شبه قاره هند به این نتیجه رسیده بودند.)   

در پاکستان نیز جنگ آب از هم اکنون آغاز شده و چشم انداز روشنی برای آینده - حداقل تا کنون دیده نشده است - چون اصولاً سیاستمداران پاکستانی، سیاست را فقط در محدوده ساختمان پارلمان در اسلام آباد و در دو عبارت می بینند: سایر احزاب بدند، هندی ها بدند! و اگر غیر از این باشد ارتش خواهد گفت که چه کسی غلط کرده است!.

در مجموع، پاکستان در سال 2050 با فشرده تر شدن تراکم جمعیتی اش از 259/6 نفر به 383/3 نفر در هر کیلومتر مربع، در فضایی نامتوازن، مشکلات بیشتری را تجربه خواهد کرد، مشکلاتی که از آب و گندم آغاز شده و با کاتالیزور تعصبات قومی و مذهبی، بحران را به فراسوی مرزهای این کشور خواهد برد.

***

بنگلادش، گرفتار دائمی سیلاب، بسته ای! با تراکم بیش از 1100 نفر در هر کیلومتر مربع که معلوم نیست بنگلادشی ها در طبیعت زندگی میکنند یا طبیعت میان بنگلادشی ها! و جامعه مسلمانی که از نظر پاکستانی ها برادر ناخلف است چون با هند ضدیت نمیکند. در این کشور کوچک که در سال 2050 با نزدیک به 200 میلیون نفر جمعیت و تراکم بیش از 1300 نفر در هر کیلومتر مربع، مقام دهمین کشور پرجمعیت جهان را با افتخار! کسب خواهد کرد شرایط جمعیتی و فرزندآوری بسیار شبیه هند و پاکستان است و از همان الگو پیروی میکند.

بنگلادش با بحرانهایی مانند اقتصاد ضعیف، جمعیت ناکارآمد و نبود زیرساختها روبروست و از زمانی که ایندیرا گاندی، در جنگ با پاکستان، ارتباط پاکستان شرقی را با برادر بزرگتر قطع کرد و کشور بنگلادش را بوجود آورد، بار این کشور بر دوش هند بوده است و بنظر نمیرسد که تغییری در وضع موجود حاصل شود. بنگلادش در مرز غربی خود با ایالت بنگال غربی هند همسایه است و شهر مهم کلکته هند در نزدیکی مرزهای این کشور با بنگلادش قرار دارد. هند تا کنون توانسته تنش های میان بنگالها را مدیریت کند و امنیت اقتصادی را در کلکته حفظ نماید اما بنظر میرسد این وضع دوام زیادی نداشته باشد بنابراین در سالهای آتی افزایش جمعیت بنگلادش موجب دردسری بزرگ برای هند خواهد بود و تنشهای ناشی از کمبود محصولات کشاورزی موجب مهاجرت بنگلادشی ها به غرب شده و در هم تنیدگی هندوها و مسلمانان، مجدداً مسئله ساز خواهد گردید.

***

به هر روی، شبه قاره هند امروزی از تعدادی کشور جوراجور و همنژاد که هیچ احساس قرابتی با یکدیگر ندارند تشکیل شده است. این منطقه که میزبان بلندترین ارتفاعات جهان است ادعاهایی به بلندی کوههای اطرافش میپرورد و همه را نسبت به هم مدعی کرده است. هند و پاکستان دیگر نمیدانند دقیقاً بر سر چه با هم اختلاف دارند فقط میدانند که نباید دوست باشند بنابراین اختلافات خود را در کشمیر بر سر هم خالی میکنند، کشمیری هایی که به هند اعتراض میکنند به طرفداری از پاکستان متهم میشوند و کشمیری هایی که نفوذ و رفتار پاکستان را برنمی تابند نوکر هند خطاب میشوند برای همین کشمیری ها نمیدانند که اند و چه اند؟! دامنه اختلافات این دو کشور گاه به مضحکه کشیده میشود و پست های مرزبانی در ارتفاع 5 هزار متری بنا میشود و حتی درگیری های مرزی نیز در این مناطق روی میدهد!. پاکستان مسلمان مومن معتقد نیز که میداند در میان مدت احتمال فروپاشی و تجزیه اش بسی بیش از هند است، برای ادب کردن همسایه ناپاک و خدانشناس خود با چین بی خدا نرد عشق میبازد!. سریلانکا مدعی لقمه ایست که هم از نظر وسعت و هم جمعیت بقول کارشناسان برایش گلوگیر است در حالی که بهتر است بگوییم سریلانکا اصولاً گلویی برای بلعیدن چنین لقمه ای ندارد!، پاکستان مدعی و خواهان بازگشت بنگلادش است و بنگلادش در حالی که نمک هند را میخورد نمکدان شکنانه به بنگال غربی هیزی میکند!. هند منطقه سند پاکستان را متعلق به خود میداند و سعی در اعمال نفوذ در آن منطقه دارد.

در کنار این تابلوی پر هیجان همسایه مرموز شرقی قراردارد: برمه یا آنچنانکه برای چندمین بار اصلاح هویت کرده! میانمار. کشوری که ارتشش عهد بسته تا جان در بدن دارد حکومت کند و ریاست جمهوری تبدیل به بالاترین درجه نظامی در این کشور فقیر شده است! برمه با ارتشی کاملاً تحت نفوذ چین، مانند دیواری سرد در برابر اتحاد هند و آسیای جنوب شرقی ایستاده است تا از محاصره چین از سمت جنوب جلوگیری کند.

با تمام این تفاصیل، تصویر این منطقه کامل نمی شود مگر اینکه نگاهی از دور به این منطقه بیاندازیم. جمعیت هند، پاکستان و بنگلادش در سال 2050 نزدیک به 2/170 میلیارد نفر است که با در نظر گرفتن برآورد سازمان ملل در مورد جمعیت 10 میلیارد نفری جهان در این سال، منطقه شبه قاره هند نزدیک 22% جمعیت جهان را دارا خواهد بود!. منطقه ای سرشار از تنش آبی و غذایی و کینه های دیرینه مذهبی. مسئله اصلی این است که دامنه تنش های این منطقه به خود کشورها محدود نخواهد بود و تمامی آسیای جنوب شرقی تا خاورمیانه و آسیای میانه را در بر خواهد گرفت، بنابراین لزوم توجه به این مسئله باید در دستور کار دولتهای منطقه باشد. طبیعی است که چشمها برای مدیریت برنامه ریزی بحران بسوی هند است. هندی که بزرگترین و قویترین کشور منطقه است، درست است که حیثیت و اعتبار هند در چند سال اخیر در شکست در درگیری های مرزی با چین، شکست در درگیری های هوایی با پاکستان و سکوت در مسئله مسلمانان روهینگیا در میانمار و عدم کمک به بنگلادش به چالش کشیده شد اما هند هنوز رهبر منطقه و قلب شبه قاره است و سیاستهای عاقلانه هند میتواند این منطقه را از یک کارخانه تولید تنش به منطقه ای با ثبات نسبی تبدیل کند. آیا هند چنین خواهد کرد؟ فعلاً نشانه روشنی دیده نمیشود.

 

محمدرضا صدقیـانی فر

استراتژیست - بهار 1401