جمعیت و ژئوپلیتیک جهان - آفریقا و بحران بی پایان

تغییرات جمعیتی جهان و نرخ این تغییرات، همواره مورد توجه جمعیت شناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان بوده و از نتایج سرشماری ها و برآوردها جمعیتی برای برنامه ریزی های گوناگون استفاده  می شود.

تغییرات جمعیتی، از طرفی موجب تغییرات اقلیمی شده و در همان حال، از تغییرات اقلیمی تاثیر می پذیرد بنابراین بررسی نحوه حرکت یا سکونت جمعیتی، عاملی مهم در تغییر شکل و اندازه منابع زمینی و زیرزمینی است و به همین علت کنترل جمعیتی، چه از نظر میزان زاد و ولد و چه اسکان آنها، بخشی از سیاستهای ملی کشورها را از دیرباز تشکیل داده و امروز همین مسئله میرود تا در شکل و شمایل موجی بی قاعده بنام مهاجرت، به عنوان مشکلی جهانی قلمداد شود.

جدیدترین برآورد جمعیتی، برآوردی است مربوط به سه دهه آینده یعنی سال 2050 که میانه قرن محسوب شده و به عنوان سالی آرمانی از نظر تغییرات گوناگون، مورد توجه آینده پژوهان و محققان قرار گرفته است.

این نوشته نگاهی تحلیلی دارد به نتایج این برآورد در سال مورد نظر.

***

تمامی کشورهای آفریقا با افزایش جمعیت روبرو خواهند بود.

 

آفریقا، یک قربانی ابدی است. چهره استعمارزده، قحطی، فقر و جنگهای داخلی، ویژگیهای همیشگی این قاره اند. کشورهای این قاره آزمایشگاه انواع ایده ها و مرام های سیاسی و ایدئولوژیک اند و به همین خاطر مردم آفریقا کمتر رفاه و آرامش را درک و لمس کرده اند. آفریقا همواره تامین کننده دنیا بوده است؛ از قرن 16 که نقش تامین کننده برده را داشت تا اکنون که نقش تامین کننده مواد معدنی بعضاً کمیاب را بر عهده دارد، نقش هایی چون تامین کننده کم و کاستی باغ وحش های اروپایی و انسان آزمایشگاهی برای تولید داروهای اروپائیان را نیز بازی کرده!، هر چند چیزی هم از این رهگذر به چنگش نیفتاده است.

در سرمایه گذاری نیز اوضاع آفریقا خیلی بهتر از نقش هایش نیست. از قرن نوزدهم که سرمایه های اندک اروپا به این قاره راه یافت تا زمان جنگ سرد که روسها اندکی سرمایه به آفریقا بردند و نیز تا امروز که چین در این قاره سرمایه گردانی میکند، هیچگاه هدف، کمک به رشد آفریقا نبوده و مطابق آنچه که در متون اقتصادی نوشته شده و میشود یا توسط نظریه پردازان بیان میشود، سهم انتقال تکنولوژی و ارتقاء سطح آموزشی و اشتغال، در مقابل بازگشت سرمایه و منافع صاحبان سرمایه بسیار اندک و چیزی نزدیک به صفر بوده است، بنابراین جوامع آفریقایی در یک کلیشه تکرار شونده شاهد ایجاد یک طبقه رانت بر و وابسته به صاحبان سرمایه و پیاده سازی کورکورانه مرام آنها در اقتصاد نابسامان ملی بوده اند که سیل نیروهای کم سواد و کم یا بی بازده را به مزدوری در کارگاه ها و کارخانه های عمدتاً خانوادگی یا معادن وا داشته است. ورود تکنولوژی و ابزارمندی نیز موجب تغییری در ماهیت این اوضاع نشده بلکه فقط نیروهای ناکارآمد و آموزش ندیده را حذف کرده و کنترل را در سطوح میانه به دست مهاجران و متخصصان اروپایی و امروزه چینی سپرده است. مردمِ بیکار شده مفلوک نیز برای تامین معاش خویش به جان طبیعت و حیات وحش افتاده و با قاچاق و فروش حیوانات یا اندام آنها یا گیاهان و درختان، باقی مانده رمق آفریقا را تهی میکنند. 

نکته قابل توجه اینجاست که جمعیت این قاره همواره در حال افزایش است، گاه انفجاری و گاه آرام ولی همواره شکل صعودی دارد تا زمانی که عوامل طبیعی یا جنگ میزان جمعیت را متعادل کند!. 

پیش بینی های سال 2050 نیز خبر از افزایش جمعیت این قاره میدهند. شش کشور آفریقایی نیز در میان بیست کشور پرجمعیت جهان در این سال جای خواهند داشت.

***

مصـر، پدر معنوی آفریقا و جهان عرب، در سال 2050 با جمعیتی نزدیک به یکصد و شصت میلیون نفر، یازدهمین کشور پرجمعیت جهان خواهد بود و تراکم 99 نفری امروزی آن به بیش از 158 نفر در هر کیلو مترمربع خواهد رسید. 

اقتصاد مصر، اقتصادی ضعیف است و جمعیتش نیز در حال افزایش است. زیرساختهای اقتصادی مصر عمدتاً متعلق به شش یا هفت دهه پیش است و اقتصاد امروزی اش بر محور خدمات میچرخد که سهمی 50 درصدی در اقتصاد این کشور دارد. بخش اعظم این خدمات نیز وابسته به توریسم است که آن هم بنا به موقعیت منطقه ای یا جهانی، همیشه بهانه ای برای رکود دارد!. بنابراین با نرخ بیکاری بیش از 10 درصد و درآمد سرانه 12 هزار دلار، ضعیف تر نیز خواهد شد چون از  طرفی نشانه های سرمایه گذاری خارجی در مصر و بهبود در اقتصاد و صنعت آن دیده نمیشود و از طرف دیگر، تنش های آبی به ویژه اقدامات سودان در سد سازی و انحراف مسیر نیل و نگرانی مصر از بی آبی که ممکن این کشور را تا مرز جنگ با سودان پیش ببرد - و این احتمال بالایی است! -حکومت مصر را رودرروی جمعیتی گرسنه، تشنه و جویای نان قرار خواهد داد. بنابراین احتمال دارد مصریان نیز در دهه های آینده به جمع پناهجویان شمال آفریقا بپیوندند و راهی اروپا شوند. در این میان بهترین سناریو اقدام حساب شده دولت مصر برای صادرات نیروی کار است تا هم فشار بیکاری را کاهش دهد، هم از تنش های اجتماعی احتمالی جلوگیری کند و هم منبعی برای ورود ارز و درآمد به کشور ایجاد نماید.

***

نیجریه، نفت خیز و خشمناک، پرجمعیت ترین کشور قاره است با تراکم 234 نفر در هر کیلومتر مربع که در سال 2050 در تعقیب هند و چین، سومین کشور پرجمعیت دنیا خواهد بود با بیش از چهارصد میلیون نفر جمعیت و تراکم فشرده بیش از 430 نفر در هر کیلومتر مربع. نیجریه نفت صادر میکند ولی ثروتمند نیست. درآمد سرانه در این کشور کمتر از 6000 دلار است با نرخ بیکاری نزدیک به 20 درصد و نرخ رشد اقتصادی کمتر از یک درصد که اگر نفت خام را از صادراتش کسر کنیم، مابقی عبارتند از مواد غذایی خام و محصولات کشاورزی. 

در دهه های آینده نیز چشم انداز چندان متفاوتی برای  این کشور دیده نمیشود مگر اینکه دولت این کشور به بهداشت و سلامت این جمعیت در حال انفجار بطور جدی توجه کند چون همانطور که هم اکنون این کشور شاهد شیوع نسبتاً بالای ایدز و تب زرد و مالاریاست ممکن است در سالهای آتی نیز با شیوع بیماری های همه گیرِ جایگزین یا حتی در کنار این بیماریها مواجه باشد و نیجریه را تبدیل به منبع صدور و شیوع بیماری در منطقه دلتای نیجر و آلودگی محیطی بنماید

***

 

اتیوپی، تانزانیا و کنیا، همسایگان ساکن غرب آفریقا که به ترتیب هشتمین، پانزدهمین و بیستمین کشورهای پرجمعیت دنیا در سال 2050 خواهند بود. تصویر سازی تک به تک از این سه کشور تفاوت چندانی با یکدیگر و تصاویر ارائه شده در سطور بالا نخواهد داشت بلکه نگاهی کوتاه به نقاط تشابه آنها نشان خواهد داد که آینده این سه کشور مانند همتایانشان در آفریقا چه میزان اسف بار خواهد بود.

* امید بزندگی: 62 تا 64 سال

* نرخ بیکاری: 11 تا 40 درصد

* درآمد سرانه: 2700 تا 6000 دلار

با توجه به اینکه صادرات هر سه کشور عمدتاً مواد غذایی خام و محصولات کشاورزی است، به نظر میرسد با روندهای بسیار کند یا حتی متوقفِ اقتصادهای ملی این کشورها به سوی رشد، تولیدات کشاورزی کفاف تغذیه مردم در داخل کشور را نیز ندهد بنابراین دور باطلی که هم اکنون نیز در گردش است تشدید خواهد شد: اگر دولت محصولات کشاورزی را صادر کند گرسنگی در داخل گسترده تر خواهد شد و دولت ناچار باید به واردات مواد غذایی روی آورد و اگر سهم صادرات را به نفع تغذیه داخل کاهش دهد درآمدی نخواهد داشت. این هر دو باعث خشونت و بروز قحطی خواهند شد و همان مسائل تخریب و قاچاق محصولات محیط زیست، اقلیم قابل سکونت مردم را بیش از پیش به سمت نابودی سوق خواهد داد.

***

بنظر میرسد آفریقا در چشم انداز آتی اش با مشکلات بی شماری دست به  گریبان خواهد بود. در شمال این قاره و در میان کشورهای عرب زبان، بی آبی و انقلاب و افراط گرایی مذهبی عمده ترین چالش های پیش رو هستند. برای بهار های عربی فعلاً پایانی متصور نیست و تونس و لیبی و مصر در التهاب جنبش های مدنی و افراطی و ترکیب آنها با یکدیگر، همچنان گرفتار خواهند بود. تنش های کمبود و نبود آب نیز در دهه های پیش رو به این مسائل اضافه شده و دولتهای این کشورها را رودرروی یکدیگر قرار خواهد داد. در این صورت بروز جنگ میان کشورهای شمال آفریقا بسیار محتمل است. 

در کشورهای زیر صحرای آفریقا، کمبود مواد غذایی، نبود ثبات سیاسی و جنگ های مسلحانه بی پایان میان گروه های شبه نظامی، عمده ترین تهدیدهای پیش روی دولتها هستند که با اضافه شدن تخریب گسترده محیط زیست، مردم آواره را طعمه آدم ربایی ها و کشتارهای قبیله ای خواهند کرد و کودک - سربازان مسلح در طول و عرض بیابان های قحطی زده پراکنده خواهند شد.

اما، سرنوشت آفریقا با اروپا گره خورده است بنابراین اروپا در دهه های آتی هرقدر هم دامن خود را از آفریقا و مسائل آن کنار بکشد، مجبور به تحمل و پرداخت بخشی از هزینه های مصائب آفریقا خواهد بود. درست است که آفریقا در فرار از خود موفق نیست اما اروپا نیز در فرار از آفریقا چندان موفق و کامیاب نخواهد بود.

 

 

محمدرضا صدقیانی فر

استراتژیست - بهار 1401