اتحادیه جدید و بازیگرانی با نقش های نو

 

با سفر آسیایی اخیر جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا، در تاریخ 1401/4/23 (14 جولای 2022) از اتحاد جدیدی به نام I2U2 رونمایی شد. این اتحاد که چهار کشور ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، امارات متحده عربی و هند را شامل میشود و نام آن نیز از سرنام این کشورها برگرفته شده است بیانگر آغاز دور جدیدی از اتحادهای منطقه ای و فرامنطقه ای در سطح جهان است.

این نوشته سعی دارد تا نگاهی کوتاه به کارکرد، ماهیت و تاثیرات آتی این اتحادیه داشته باشد.

 ***

 

در بیانیه آغازین این اتحاد، هدف از آن، همکاری کشورهای عضو در سرمایه گذاری های مشترک در حفظ منابع آب، انرژی، حمل و نقل، صنایع فضایی، سلامت و امنیت غذایی عنوان شده است اما به نظر میرسد آنچه که این چهار کشور را دور یک میز نشانده موضوعی فراتر از همکاری های فضایی و سلامت است.

به واقع هر سه کشور آسیایی برای حفظ و ارتقاء منافع منطقه ای، مهار رقبا و کسب اعتبار منطقه ای و آمریکا نیز برای حفظ منافع فرامنطقه ای و نفوذ خود در منطقه به این پیمان پیوسته و با اتکاء به این نقطه مشترک کمربندی امنیتی را شکل داده اند.

 

 

* ایالات متحده آمریکا، وضعیت پیچیده ای در منطقه غرب آسیا دارد. اسرائیل دوست همیشگی این کشور مدتهاست که با آمریکا تعارض منافع پیدا کرده و توصیه های برادر بزرگتر را بر نمی تابد. به ویژه اسرائیل در دوره ترامپ و بایدن خود را در حال دور شدن از آمریکا دید چراکه اولی بسیاری از خواسته اسرائیل را درست نمیدانست در عین دوستی، سعی در مهار اسرائیل داشت و دومی نیز سیاست های ناروشنش احساس نااطمینانی در اسرائیل ایجاد کرده است بنابراین این کشور به خود حق میدهد تا برای حفظ آنچه که منافع خود میداند اقداماتی انجام دهد که آنچنان خوشایند آمریکا نیست به عنوان مثال نزدیکی بیشتر اسرائیل به پوتین و اردوغان و همکاری های اطلاعاتی با این کشورها در حالیکه آمریکا سعی در تنبیه هر دو کشور داشت. ( تنش های دائمی با روسیه و قضیه خرید سیستم دفاع موشکی S400 از روسیه توسط ترکیه و لغو پروژه فروش و مونتاژ جنگنده F35 آمریکا در ترکیه) یا کاهش همکاری های اطلاعاتی سرویس امنیتی اسرائیل با آمریکا که صدای اعتراض آمریکا را بلند کرد و اجرای سریع پروژه نزدیکی به اعراب حاشیه خلیج فارس خارج از زمانبندی توصیه شده توسط آمریکا. بنابراین به نظر میرسد درگیر کردن اسرائیل در یک پیمان جدید و تضمین امنیت خاطر این کشور ضامن باقی ماندن اسرائیل در مدار آمریکا خواهد بود. مسئله دیگر در سمت شرق اسرائیل روابط خاکستری آمریکا و عربستان سعودی است که از دید جمهوری خواهان رشته های پیوند تنیده شده توسط ترامپ توسط بایدن پنبه شده است و عربستان به رهبری ولیعهد ماجراجویش آنچنان گوش به فرمان به نظر نمیرسد. البته ناکارآمدی ذاتی بایدن نیز در اجرای منویاتش را نباید از نظر دور داشت. کسی که در وعده های انتخاباتیش بر تنبیه عربستان بخاطر قتل جمال خاشقچی پای میفشرد بعد از پای نهادن به کاخ سفید موضوع را شخصی کرد و نه توان ایجاد رابطه یافت و نه تنبیه عربستان! بنابراین تنها دستاوردش مشاهده سُر خوردن عربستان به سمت پوتین بود. سفر اخیر به عربستان نیز آنچنان نتیجه ای برای آمریکا نداشت چون عربستان به صراحت با توصیه آمریکا به افزایش تولید نفت مخالفت کرد. نکته قابل تامل در این اظهار علنی مخالفت، عملکرد و پافشاری عربستان در عدم افزایش تولید نیست چرا که به هر حال این اتفاق خواهد افتاد، بلکه مهم پاسخ لفظی عربستان است که در کوتاه مدت اثر روانی خود را بر بازار نفت و اعتبار توصیه های آمریکا خواهد گذاشت. در این منطقه قطر نیز نشان داده است که متحد قابل اعتمادی برای آمریکا نیست و بیش از اینکه گوش به فرمان آمریکا باشد به دنبال کسب اعتبار و زعامت برای خویش و به دست آوردن جایگاه عربستان است و در این پراکنده کاری ها چه در نزدیکی به ایران و روسیه علیرغم میل آمریکا و چه در برتری جویی هایش نسبت به امارات و بحرین و چه در پیمان های تجاریش با چین و حتی گشایش سفارتش در دمشق و تر و خشک کردن طالبان آنچه که برایش مهم نیست توصیه های آمریکاست. از طرفی در اختلاف های متعدد عربستان و قطر نیز آمریکا ناچار است که بیشتر گرایش به سمت ریاض نشان دهد تا دوحه بنابراین میان آمریکا و قطر، روابطی مبتنی بر مدارا و حساب بردن از آمریکا فعلاً کفایت میکند. بنابراین تنها گزینه باقی مانده برای آمریکا امارات متحده عربی است که نشان داده است بیش از همه مایل به ایفای نقش یک شریک معتمد برای واشنگتن است. اختلافات بنیادی در مشی سیاسی ابوظبی و ریاض نیز از نظر آمریکا دور نماند و موجبی شد برای مسلح کردن امارات و تقویت اعتبار عربی این کشور و اعطای مقام شراکت در فرماندهی عملیاتی به این کشور در ائتلاف علیه حوثی های یمن. امارات از طرف دیگر به توصیه آمریکا اساسی ترین قدم را در برقراری روابط همه جانبه سیاسی و تجاری با اسرائیل برداشت و ریسک پذیری خود را در دنیای عرب نشان داد بنابراین آمریکا با اتکا بر این کشور در منطقه خلیج فارس احساس آرامش بیشتری میکند اگرچه مقایسه وزن امارات و عربستان همچنان قیاسی مع الفارق است و دلجویی از ریاض همچنان اولویت اول سیاست آمریکا در غرب آسیاست اما وقت آن نیز رسیده است تا عربستانی ها حس کنند که در دلبری از آمریکا تنها نیستند. این اولویت البته به خاطر ارادت قلبی زمامداران امریکا به خاندان آل سعود نیست ولی در حال فعلی این خانواده بهترین گزینه برای سیاست های بلند مدت آمریکا در کنترل منابع انرژی خاورمیانه و ایجاد سدی محکم در دستیابی مسکو به آبهای گرم خلیج فارس و دست اندازی احتمالی اش به میادین نفتی منطقه هستند بنابراین وادار شدن رئیس جمهور ضعیف آمریکا برای حضور در میهمانی ریاض موجب تداوم منافع آمریکاست. حتی اگر ولیعهد چموش و بدعهد این کشور از سر خامی گردنکشی کند باز ملالی نیست چون سابقه آمریکا دوستی در میان شاهزادگان فراوان این خاندان ریشه دار تر از سر پر سودای بن سلمان است. و از همین روست که زمانی که بایدن اعلام میکند که آمریکا اجازه پر کردن خلاء حضور خود را به چین و روسیه نمیدهد، بر این امر صحه میگذارد که دیگران به دنبال بهره برداری از تبلیعات پیرامون این قهر و آشتی برنیایند اگر چه در ادبیات دیپلماتیک مرسوم نیست که چنین حرفی به زبان آورده شود ولی رئیس جمهوری امریکا احساس میکند تا باید منویات کشورش را نیز اعلام کند!. مشکلات آمریکا اما، در خلیج فارس به پایان نمیرسد و با گذر از دریای عمان با مشکل پاکستان روبروست. متحدی قدیمی که بیش از یک دهه است که منافع آمریکا را در منطقه به چالش کشیده و با نزدیکی بیشتر به چین و تلاش در کشیدن افغانستان به دایره چین، آمریکا را نگران کرده است. این قدرت اتمی که روزگاری با حمایت آمریکا در مقابل هند اتمی با حمایت روسیه ایستاده بود اکنون میرود تا جای خود را با هند عوض کند. عدم ثبات سیاسی و رازآلود بودن سرویس امنیتی ارتش پاکستان، آمریکا را متقاعد کرده است که این کشور بیش از شراکت و اتحاد، به کنترل و مهار نیاز دارد. بنابراین هم باید از نفوذ و گردش پول عربستان در پاکستان برای تجهیز و آموزش جنگجویان تندرو جلوگیری کرد و هم اتحاد این کشور با چین را کم اثر نمود. به نظر میرسد زعامت امارات در منطقه عربی و اتحاد با هند در منطقه شبه قاره، برای این دو منظور آمریکا مناسب باشند البته از نظر آمریکا هند با وسعت و جمعیت و توانایی های نهفته اش علاوه بر مهار پاکستان حلقه مهمی از زنجیر در مهار چین نیز هست پس تقویت توانایی های هند، برای کاخ سفید زدن دو نشان با یک تیر خواهد بود.

 

* اسرائیل، در سیاست اصولاً کشور هیاهوست و با کوه ساختن از هر کاهی، در تلاش برای توجیه اقدامات خویش و تایید گرفتن است خواه این تایید از طریق جنگ باشد خواه مظلوم نمایی و لابه و خواه فشار و تاریخ سازی.

اما پس از بیش از هفت دهه، نسل جدید این کشور خواستار واقع بینی و واقعگرایی سیاستمداران و رهبران خود شده است و احساس میکند نیاز دارد تا این تایید را با دوستی با کشورها و ملل منطقه کسب کند بنابراین در سالهای اخیر اسرائیل با میانجی گری آمریکا رو به سوی کشورهای عربی کرده است تا با عادی سازی روابط سیاسی و تجاری، محملی جدید برای نفوذ خود بیابد. اگر چه اسرائیل در جذب کشورهای منطقه کارت های برنده ای مثل انتقال تکنولوژی های صنعتی و پزشکی و دفاعی و تجربه بالا در مدیریت منابع آبی و کشاورزی نوین در دست دارد اما تا جلب اعتماد کامل کشورهای منطقه راه نه چندان کوتاهی در پیش دارد. در فرایند جذب شدن در جهان عرب، اسرائیل با دو پرسش اساسی روبروست:

1- آیا دوستی اش با یک کشور عربی باعث خواهد شد تا سایر کشورهای عربی دست به تقبیح همتای خود زده و آن کشور را از کرده پشیمان کنند؟

2- آیا دوستی اش با یک کشور عربی باعث خواهد شد تا سایر کشورهای عربی، همچون مهره های دومینو به سمت اسرائیل بغلطند؟

خواست اسرائیل و آمریکا پاسخ مثبت به سوال دوم است اما تجربه اسرائیل عملاً چیزی در حد پاسخ سوال نخست است (هر چند نه کامل). تجربه عادی سازی روابط با مصر در زمان انور سادات هر چند برای اسرائیل بسیار مغتنم بود اما ترشرویی سایر کشورهای عربی را در پی داشت و اگر چه کشورهای عرب شمال آفریقا دست رد به سینه اسرائیل نزدند اما از بیان صریح رابطه خویش نیز آنچنان خوشنود نبوده اند و این دقیقاً همان چیزی است که اسرائیل برای هیاهویش در این منطقه نیازمند آن است. حال اسرائیل به دنبال بهبود این تجربه در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است. اولین در به روی اسرائیل توسط امارات گشوده شده است و هر چند قطر به سیاق همیشگی اش برای عقب نماندن از هیچ مسابقه ای! اقدام به پیشبرد دوستی اش با اسرائیل نموده است اما مقصد اصلی تل آویو ریاض است و همچنان منتظر پاسخ ریاض به خواستگاری با واسطه اش توسط بایدن. به نظر میرسد این اتحاد برای اسرائیل دستاوردهای مهمی داشته باشد. از یک طرف تعهدات متقابل، امکان گریز احتمالی امارات را از دایره نفوذ اسرائیل کاهش میدهد و ممکن است نتایج کوتاه مدت آن در جذب و جلب سایر کشورهای ریز و درشت عربی که زیر چتر امنیتی اسرائیل قرار خواهند گرفت موثر باشد، از طرف دیگر با امکان حضور نیروهای نظامی اسرائیل در منطقه خلیج فارس به عنوان شریک امارات، این کشور به مرزهای جنوبی ایران بیش از پیش نزدیک خواهد شد و از طرف سوم نیز امکان دستیابی این کشور به منافع و منابع دوردست تری مانند اقیانوس هند فراهم شده و موجب خروج این کشور از محاصره جهان عرب و حضور در آسیای شرقی خواهد شد.

 

* امارات متحده عربی نیز از این اتحاد سود بسیار خواهد برد، در مورد امارات، گفتنی های اصلی در سطور بالاتر گفته شد ولی در بزرگترین دستاورد این کشور به عنوان یکی از بزرگترین مقاصد پولشویی جهان، همین بس که نامش در کنار آمریکا ابر قدرت بلامنازع جهانی و اسرائیل و هند دو قدرت منطقه ای و در یک اتحاد قرار گرفته است. این امر از نظر حیثیتی برای شیوخ امارات در چانه زنی های منطقه ای مقابل ریاض و دوحه بسیار مفید و کارآمد خواهد بود و امارات از این رهگذر امید دارد تا بعنوان یک مرکز منطقه ای برای جذب تکنولوژی و سرمایه و تصمیم گیری های سیاسی شناخته شود. مرکزیتی که زمانی در اختیار ایران و سپس عربستان و کویت (بدون تکنولوژی) بود و سپس در مسابقه میان بحرین و قطر و امارات، هم اکنون امارات فعلاً پیروز میدان نشان داده میشود.

* هند نیز بسیار نیاز دارد تا روابط خود را نوسازی کند. این متحد قدیمی شوروی که اکنون نیز با مسکو روابط خوبی دارد در منطقه شبه قاره با چالش های چندی روبروست و با محاصره شدن توسط پاکستان و چین در حال عقب نشینی از آسیای جنوب شرقی به نفع پکن است. از طرف دیگر سرمایه گذاریهای تهاجمی چین در ریزپردازنده ها، بازی ها و نرم افزارهای کامپیوتری و موبایل، این مزیت رقابتی هند را نیز تحت الشعاع خود قرار داده و موجب عقب نشینی هند از بازار های جهانی استارت آپی در صنایع های تک گردیده است. جمعیت رو به فزونی و چالش تامین غذای این جمعیت نیز - با توجه به سیاست های جمعیتی بسیار متفاوتش با چین - تبدیل به چالش بزرگی برای این کشور شده است. بنابراین کسب حمایت شرکای جدید میتواند روح جدیدی را در تقویت و احیای توان از دست رفته هند بازی کند.

***

اما، آیا وعده های ارائه شده در بیانیه آغازین، صرفاً پوششی برای افزایش قدرت منطقه ای و مهار رقباست؟ یا به بیان دیگر آیا وعده های داده شده در بیانیه فاقد واقعیت و اعتبار است؟  قطعاً نه! بلکه این تعهدات همانقدر که میتوانند عامل ایجاد منافع منطقه ای و بین المللی باشند، ابزار مهار و چانه زنی نیز هستند یعنی میتوان گفت که آنچه که در بالا از مهار رقبا گفته شد نه صرفاً توسط ابزار نظامی، که توسط این ابزارها عملیاتی خواهد گردید:

 

* سرمایه گذاری های مشترک در حفظ منابع آب

در میان این کشورها، اسرائیل آنطور که ادعا میکند در تکنولوژی مدیریت آب پیشرفتهای چشمگیری داشته است و تمایل دارد تا این تکنولوژی را در اختیار کشورهای دوست خود! بگذارد. طی سالهای گذشته اسرائیل پروژه ای کشاورزی را با سیستم آبیاری خاص در صحراهای امارات طراحی و اجرا کرد که هنوز از نتایج آن خبری منتشر نشده است. آمریکا نیز که در ایالات غربی خود با مشکل خشکسالی روبروست تمایل زیادی دارد تا مدیریت حفظ و توزیع آب را در ایالات غرب، مرکز و جنوبی خود بهبود بخشد. امارات که تمامی مرزهای شمالی اش در کنار آب است و از سالها قبل پروژه هایی منقطع را برای نصب ایستگاه های آب شیرین کن با قیمت زیاد آغاز کرده است اگر بتواند از تکنولوژی شرکایش استفاده کند میتواند صرفه جویی زیادی را شاهد باشد. هند نیز بیش از آنکه دچار کمبود آب باشد دچار سیلابهای گاه و بیگاه و خسارات ناشی از آن است اما به تدریج در جنوب کشور با تجربه کم آبی آشنا میشود. اگر این چهار کشور بتوانند بر مشکل نگهداشت و توزیع آب غلبه کنند علاوه بر توان تثبیت جمعیت و جلوگیری از مهاجرت داخلی (به ویژه در آمریکا و هند)، میتوانند از این تکنولوژی جهت چانه زنی و وابسته سازی سایر همسایگان استفاده کنند. درمنطقه غرب آسیا ایران، عربستان، عراق، اردن، سوریه وکویت، در شمال آفریقا مصر، لیبی و اتیوپی و در منطقه شبه قاره هند، پاکستان، افغانستان، میانمار و چین نزدیک مرزهای این سه کشور متحد هستند.

* انرژی

امارات و آمریکا دارای منابع انرژی نفت و گاز هستند و امارات با داشتن 7 درصد ذخایر نفت جهان گزینه بسیار مناسبی برای شرکایش در تامین نفت مطمئن است. هرچند آمریکا، اسرائیل و تا حدودی هند قدمهایی برای تولید و استفاده از انرژی های نو و تجدیدپذیر برداشته اند اما تا به بار نشستن این تلاشها، نفت امارات میتواند بدون نوسان و ایجاد نگرانی، تامین کننده سوخت این کشورها باشد. امارات نیز میتواند از سرمایه گذاری های فنی و علمی شرکایش در توسعه و نوسازی صنایع نفتی خود بهره برده و توانمندی خود در چانه زنی میان کشورهای نفت خیز را افزایش دهد.

* حمل و نقل

فاصله کشورهای آسیایی این اتحادیه آنچنان دور و پر چالش است که ایجاد راه زمینی میان آنها گزینه ای غیر عقلایی است و به نظر میرسد با گسترش این اتحادیه، تصور پیوستن به پروژه راه ابریشم نوین چین نیز، توسط پکن با ممانعت روبرو شود، بنابراین باید محاسبه هزینه - منفعت در گزینه های هوایی و دریایی لحاظ شود. در حمل و نقل هوایی هر چهار کشور از ساختار خوبی برخودارند و آنچه که می ماند گسترش ارتباطات هوایی میان این شرکاء و توسعه کانال های هوایی فی مابین است که نوسازی ناوگان هند و توسعه ناوگان اسرائیل را میطلبد هرچند به نظر نمیرسد با توجه به سرمایه گذاری های امارات در توسعه ناوگان هوایی خود، حداقل در کوتاه مدت نیاز چندانی به فشار بر ساختار هوایی تجاری هند و اسرائیل  لازم باشد.

ارتباطات دریایی تجاری نیز میتواند به توسعه هر چه بیشتر بنادر این کشورها بیانجامد. بنادر تجاری امارات که اکنون در رده برترین بنادر جهان هستند میتوانند با توجه به ظرفیت های خالی در پهنه جغرافیایی امارات عربی متحده، گزینه مطلوبی برای توسعه و ساخت بنادر خشک و مناطق ویژه اقتصادی برای تولید و نگهداشت انواع محصولات صنعتی و مصرفی باشند و با توجه به آشنایی نیروی کار ارزان قیمت هندی با کار در این منطقه، هزینه این مناطق تجاری و قیمت تمام شده فعالیت های اقتصادی در این منطقه به شدت کاهش یابد که هم شرکتهای آمریکایی، اسرائیلی و هندی را به بازار منطقه نزدیک کرده و راه را برای صادرات جهانی هموار خواهد نمود و هم رقیبی برای چین خواهد بود. اسرائیل میتواند سود دیگری نیز از این قضیه ببرد بطوری که کشتی ها را در بنادر خود در دریای مدیترانه پذیرش کرده و با استفاده از خدمات جاده ای یا ریلی کوتاه، آنها را به کشتی های دیگر در بندر ایلات در جنوبی ترین نقطه این کشور در خلیج عقبه و دریای سرخ متصل کند. این کار علاوه بر توسعه زیرساختها و ایجاد اشتغال برای این کشور، رقیبی نیز برای کانال سوئز و درآمد مصر و ابزاری برای فشار به این کشور همیشه مقروض و وام خواه خواهد بود. هند نیز توان و انگیزه توسعه و بهبود بنادر غربی خود را که شامل چهار بندر اصلی از جمله بنادر مومبای و جواهر لعل نهرو در ناواشوا و ده بندر فرعی است خواهد یافت.

در کنار این گسترش ساختار دریایی نباید از تقویت نیروهای دریایی این کشورها به ویژه اسرائیل و امارات متحده عربی نیز غافل شد. اگر آمریکا برای این توسعه و عملکرد که به بهانه حفاظت و حمایت از خطوط کشتیرانی صورت خواهد گرفت حدودی معین نکند، با توجه به حضور دائمی ناوگان پنجم نیروی دریایی امریکا در بحرین و حضور گاه و بیگاه اسرائیل در آبهای خلیج فارس در آینده و تقویت دریانوردی نظامی امارات، پهنه آبی خلیج فارس منطقه ای با پتانسیل به شدت بالای آلودگی محیط زیستی و تنش های نظامی خواهد شد که امنیت همه بازیگران منطقه را تحت تاثیرات منفی خود قرار خواهد داد.

* صنایع فضایی

هند در سالهای گذشته و عمدتاً تحت هدایت و آموزش های روسی اقدام به پرتاب ماهواره کرده است و برنامه های جاه طلبانه ای نیز در مورد گسترش برنامه های فضایی خود داشته و دارد که به علل گوناگون از جمله مشکلات بودجه ای و مهم تر از آن فساد گسترده در سران ارتش و توسعه سریع و همه جانبه تهدید چین، به محاق تعطیلی افتاده است بنابراین حمایت و هدایت آمریکا از هر جهت برای هند چون گوهر یکتایی ایست که در پرتو آن میتواند به نوسازی و بهبود دانش و عملکرد و ساختار خود نائل شود، اسرائیل نیز که تاکنون در این زمینه حرفی برای گفتن نداشته است میتواند از این شراکت سود برده و سهمی را در تحقیقات فضایی به خود اختصاص داده و خود را وارد باشگاه کشورهای فضایی نماید. امارات نیز که در سالهای اخیر با پرتاب ماهواره، حسرت کشورهای عربی را برانگیخت، میتواند مرکزی برای سرمایه گذاری و ساخت و ساز تاسیسات ماهواره بر باشد. این همکاری چهار جانبه دارای منافع زیادی برای هر چهار عضو این اتحادیه است. در وجه غیر نظامی، جمع آوری و تحلیل داده های هواشناسی میتواند در مدیریت اقلیم و منابع آب یاریگر این کشورها باشد؛ داده های زمین شناسی برای کشف ذخایر زیرزمینی و فرسایش خاک بکار برنامه ریزی های اقتصادی خواهد آمد و رصد ماهواره ای حرکت کشتی ها و هواپیماهای اعضای این اتحادیه، در تضمین سلامت و مدیریت لجستیکی و اقتصادی بسیار موثر خواهد بود. درهمین وجه غیر نظامی، پایش اطلاعات کشورهای رقیب نیز میتواند بعنوان سلاح اطلاعاتی ارزشمندی در پیش بینی و کنترل رفتار آنها عمل کند و فروش این اطلاعات به کشورهای متقاضی نیز میتواند منبع درآمدی ارزشمندی محسوب شود. در وجه نظامی هر کشور رقبای خاص خود و کل اتحادیه نیز علائق خود را دنبال میکنند. رصد و تحلیل تحرکات کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان رقبای احتمالی امارات و معارضین احتمالی اسرائیل؛ ایران، روسیه، پاکستان و چین، احتمالاً بزرگترین اهداف این همکاری خواهند بود. 

* سلامت

پیشرفتهای پزشکی آمریکا و اسرائیل میتواند در افزایش قدرت کشورهای عضو موثر باشد. کشورهای اسرائیل و امارات مشتاق افزایش جمعیت و هند نیز مشتاق بهبود سطح بهداشت و سلامتی جمعیت خود است. کمبود جمعیت برای اسرائیل و امارات در مقابل رقبای منطقه ای و سطح توسعه انسانی پایین هند در مقابل چین، عمده نقاط ضعف این کشورها هستند که با گسترش مراقبتهای بهداشتی و تبادل تجارت و افزایش سطح امید به زندگی، میتوان یک برنامه میان مدت برای رفع این نقاط ضعف تدوین نمود. قطعاً گسترش استانداردهای سلامت، چه در حوزه سلامت فردی شهروندان و افزایش روحیه ملی و چه در حوزه سخت افزاری سلامت مانند تجهیزات پزشکی و بیمارستان ها موجب جذب و جلب سرمایه ها از اقصی نقاط جهان به این مراکز خواهد شد، ضمن اینکه جمع آوری داده های سلامت ملل همسایه و غیر همسایه و تحلیل آنها، هم میتواند کشورهای این اتحادیه را در ساخت و تولید انواع داروها پیشگام کرده و موجب وابستگی کشورهای دیگر گردد و هم در جنگ های نرم آتی بین المللی بسیار موثر واقع شود.   

* امنیت غذایی

نخستین اقدام این اتحادیه، تحت تاثیر جنگ اوکراین و بحران غله، با سرمایه گذاری امارات در هند برای افزایش سطوح زیر کشت و افزایش حجم تولید غله صورت گرفت تا به عنوان اولین گام، نسبت به تثبیت امنیت غذایی کشورهای عضو و کشورهای دوست در مقابل بحران سازی های احتمالی اقدام گردد. بحث این کشورها بر این است که اکنون روسیه از جنگ به عنوان بهانه ای برای بحران سازی در حوزه غذایی استفاده کرده و آن را به عنوان سلاحی جهانی به روی همه دنیا نشانه گرفته است، بنابراین آیا بازهم باید منتظر بحران هایی از این دست بود؟ فعلاً روسیه و چین مظنونان اصلی ایجاد چنین بحرانی در جهان به نظر میرسند بنابراین ایجاد یک چتر حمایتی غذایی میتواند تجربه ای مفید برای سایر کشورهای جهان باشد. ضمن اینکه تبدیل هر چه بیشتر کشورها به تولید کننده غلات و مواد غذایی در سطح جهانی، امکان کاربرد چنین سلاحی را بی اثر تر خواهد کرد. البته باید منتظر ماند و دید که در صورت به بار نشستن اهداف این اتحادیه در سالهای آتی، آیا خود این اتحادیه تبدیل به تهدیدی علیه سفره های مردم دنیا خواهد شد یا نه!.

***

این اتحادیه دو رویکرد دیگر را نیز در دستور کار خود خواهد داشت: اول گسترش اهداف همکاری میان اعضا و دوم جذب کشورهای بیشتری به این اتحادیه. هدف دوم هم اکنون در حال تحقق است و هنوز نشست اول این اتحادیه برگزار نشده است که اتحادیه I2U2+ (پلاس) نیز با شرکت عربستان و مصر در حال شکل گیری است. نزدیک کردن هرچه بیشتر عربستان و مصر به اسرائیل، ایجاد تفاهم بیشتر میان امارات و عربستان و نگهداشتن عربستان در دایره نفوذ آمریکا مهمترین علل تشکیل این اتحادیه جنبی است تا این دو کشور که هم اکنون عضویت ناظر دارند با بررسی فرصت های آتی، با اعتقادی راسخ به درون این اتحادیه وارد شوند.

و موضوع آخر اینکه این اتحادیه به این چهار یا شش کشور محدود نخواهد ماند. اگر شرایط ژئوپلیتیکی جدیدی پیش نیاید و دلیل وجودی این اتحادیه را بر هم نزند این اتحادیه از هر جهت گسترش خواهد یافت و قطعاً در قدم اول، مالزی، سنگاپور، تایلند، استرالیا و نیوزیلند را نیز در بر خواهد گرفت و در قدم دوم نیز ژاپن و کره جنوبی و فیلیپین از شرق و کویت و بحرین و قطر و عمان و اردن و عراق از غرب، با پیوستن به این اتحادیه حلقه محاصره را بر مسکو و پکن تنگ تر خواهند کرد.

باید دید آیا این اتحادیه نوپا، معارض یا معارضانی پیدا خواهد نمود یا نه. پیدایش این معارضان احتمالی بستگی به سرعت همگرایی روسیه و چین خواهد داشت و خود این موضوع نیز گسترش شرقی- غربی این اتحادیه را سرعت خواهد بخشید، اگر جدی ترین چالش این اتحادیه ترمیم شود، یعنی حیثیت و اعتبار رو به افول آمریکا در سراسر آسیا.

 

محمدرضا صدقیانی فر

تیرماه 1401